سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        شبیخون ۲
        ارسال شده توسط

        عباسعلی استکی(چشمه)

        در تاریخ : چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۲:۵۹
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۱۹ | نظرات : ۴۳

        خاطرات عباسعلی استکی( ادامه قسمت ۶)
        گفته شد که یک گروه پانزده نفره از گردان مالک اشتر به فرماندهی سردار رشید اسلام حاج کاظم مشعلی زرگانی ابوعادل به دشمن بعثی شبیخون زد و با اولین شلیک دو آر پی جی زن انبار مهمات بعثی ها منفجر شد
        شدت انفجار ها در انبار مهمات به حدی بود که دشمن ترسو را به زمین چسبانده بود و فرصت خوبی برای آر پی جی زن ها فراهم شد تا موشک های آر پی جی را به سمت تانک ها شلیک کنند
        پس از اصابت موشک به تانک اول یک انفجار سرخرنگ و سپس انفجاری مهیب تر وسبز رنگ صورت گرفت ( گفته میشد انفجار سرخ رنگ ناشی از موشک آرپی چی و سبز رنگدر اثر منفجر شدن مهمات تانک بوده است) موشک های بعدی هم شلیک شد و رنگ الوان بسیار زیبا همراه باصدای انفجار های مهیب از خط دشمن صحنه جالبی ساخته بود
        تانک ها بخوبی دیده میشدند ولی مهمات آر پی جی ها تمام شد شده بود، چون هر کدام باید یک موشک نگه می داشتند، بنابر این فرمانده دستور باز گشت داد
        باز گشت بسرعت انجام شد. تیر بار  آماده شلیک بسوی دشمن پشت سر بقیه حرکت می کرد. دستم روی ماشه بود ولی در دلم غوغایی از مسرترو پیروزی دلم میخواست آر پی زن ها ببوسم ولی نمی شد
         تانک ها و انبار مهمات همچنان در حال انفجار و آتش سوزی بودند رنگ انفجار ها به زرد همراه با سرخ تمایل پیدا کرده بود. هنوز به نزدیک نخل ها نرسیده بودیم که آتش تیر بار کالیبر ۷۵ دشمن روی سرمان باز شد. بشدت و دیوانه وار شلیک می کردند، زمین و هوا را به گلوله بسته بودند، گویی تازه از خواب بیدار شده بودند. خط سرخ رگبار تیربارهایشان نشان میداد که تنها تانک هایی که دور از انبار مهمات هستند شلیک میکنند، فرمانده گفت روی ما تیر ندارند با خیال راحت بدوید، زوزه و انفجار خمپاره ها هم به رکبار ها اضافه شد ولی ما وارد نخل ها شدیم، چون نخل هادر اثر سد های دست ساز پر از آب شده بود 
        در گودال هایی که تا بالای زانو هایمان در آب بود  منتظر پایان آتش بازی ماندیم . آتش خمپاره به نخلستان رسیده بود و بشدت آنرا میکوبید .پس از یکساعت آتش باری خمپاره ها و کالیبر ۷۵ ها به اتمام رسید و تنها گاه گاهی رگباری فضا را می پوشانید
        فرمانده دستور حرکت داد
        حرکت سریع در داخل نخلستان آبگرفته آن هم با تیر بار بسیار مشکل بود و چند مرتبه تمام قد با تیر بار و نوار فشنگ داخل آب و گل افتادم ، ولی شعف و شور ناشی از الوانی رنگ انفجار انبار مهمات و تانک چنان نیرویی به من داده بود که اصلا در آب افتادن حالیم نمیشد( حالا دلم برای شهید عزیز کمک تیر بارم میسوزد شهید مهر دهنو نوجوان سیزده ساله عرب اهوازی که در عملیات های بعدی شهید شده)
        سرانجام به ماشین رسیده سوارشدیم و حالا فرصت خوبی بود برای بحث و تبادل نظر. فرمانده توضیح داد که این یگان دشمن را اتفاقی پیدا کرده است، که تازه وارد این منطقه شده و هنوز فرصت مین گذاری و استحکام بخشیدن به سنگر ها و غیره را پیدا نکرده بود. لذا حدفی مناسب برای حمله بود
        بحث داغ شد و بر سر تعداد تانک های منفجر شده بالا گرفت
        من تانک های منفجر شده را دو تا شمرده بودم و چون فرصت بیشتری برای دیدن داشتم و فرمانده هم موافق نظرم بود
        فرمانده گفت که در هنگام شب گلوله آر پی جی پس از شلیک سرخ رنگ است و چنانچه به تانک بخورد انفجار آبی رنگ ایجاد میکند و اگر به هدف نخورد همانگونه به زمین مینشید
        و من و ایشان دو انفجار آبی رنگ را دیده بودیم 
        به خانه امن مرحوم سید نور  در حمیدیه رسیدیم از فرط خستگی
        با لباس گل آلود بدون شام زیر پتو رفتم و تنها صدای فرمانده را شنیده که می گفت چه کسی حاضر است نگهبانی بدهد و چون جوابی نشنید خودش بسوی محل نگهبانی رفت
        و من شاکر درگاه ایزدی بواسطه نابودی دو تانک دشمن و انفجار انبار مهماتشان بودم

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۳۷۳ در تاریخ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۲:۵۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۲۳
        سلام و درود استادارجمند
        زنده باد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۷:۲۵
        درود استاد بانو کوهواره گرامی
        از لطف و محبت شما متشکرم
        موفق باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۲۳
        خندانک
        دروداستاداستکی عزیز
        زیبا قلم زدید خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ماکه ازجنگ فقط همین قدریادمونه که همیشه بلندگوی پایگاه روستامون روشن بودوسروده های حماسسی وپرشورمی خواند که من خیلی دوسشون داشتم وزمزمه می کردم باخودمون ویاهم گاهگداری شهیدی می آوردندوماهم کنارجاده منتظر می نشستیم بامادرمون که بیارنش وتشییعش کنند...........
        به دریارفته می داند مصیبتهای دریارا
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۷:۲۷
        درود استاد بانو عجم گرامی
        از لطف و محبت شما سپاسگزارم
        کاش که سایه جنگ و بیماری از سر مردم کره زمین رخت بر بندد
        موفق باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۰۷
        درود فراوان استاد استکی بزرگوار وفرزانه 🌷
        پس از بهر بردن از اشعار زیبا وپر محتوا تاکنون اینک خاطرات زیبا وپر از مخاطره تان از ایثار گری و رشادت شما ودوستان تان فصل دیگری شد برای ارادت بیشتروگفتن خسته نباشید ودرودی بشما وطلب رحمتی برای سایر عزیزان در دفاع مقدس یادشان گرامی همراه با آرامشی ابدی 🌷🌷
        وارزوی سلامتی برای شما عزیزان وسایر رزمندگان والامقام وجانبازان وازادگان عزیز در پناه حق 🌷🌷🌷🌷
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۱۴
        درود استاد معینی عزیز
        از لطف و محبت شما سپاس فراوان دارم
        امید که هیچگاه جنگ و خونریزی نباشد
        امید که شر این بیماری و شر همه دشمنان از سر مردم کم شود
        برایتان بهترین ها را آرزو میکنم
        موفق و پیروز باشید خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۴۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        زنده باشید بزرگوار خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۱۰
        درود جناب نیکو حرف عزیز
        تشکر از حضور پر مهر شما
        همیشه بنده نوازی می فرمایید
        موفق باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۵۷
        سلامی دوباره
        پیشاپیش عرض کنم بخش اولتان را پدر بنده نیز خواندن و اتفاقا لذت بردند و ایشان هم پیگیر ادامه خاطره تان بودند خوشحالم که نوشتید بخش دوم را برایشان خواندم
        ایشان گفتند ابوعادل مرد بزرگی است که از زمان انقلاب زحمات زیادی کشیدند و پدر ایشان را میشناسند در لشکر امیرالمومنین
        و سلام پدر را به شما رزمنده دیروز و شاعر امروز می‌رسانم
        زنده باشید خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۱۰
        درود مازیار عزیز
        تشکر از حضور پر مهرت
        سلام خدمت ابوی بزرگوار برسانید
        و از ایشان تشکر نمایید
        و تقاضا کنید
        برای همه بیماران خصوصا ابو عادل عزیز دعا بفرمایند خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حسین راستگو
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۱۵
        سلام وعرض ادب
        چه دوره و روزگاری را گذرانده اید بزرگوار. و فکر میکنم برای امثال بنده آوای دهل شنیدن از دور خوش باشد و هیچ وقت نتوانیم عمق از خودگذشتگی شما و همرزمانتان را درک کنیم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۷:۲۸
        درود جناب راستگو ی عزیز
        تشکر از توجه و حضور پر مهرتان
        موفق و پیروز باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۰۹
        چه دوران سختی بود
        و رزمندها چقدر سختی کشیدن😔
        تنتون همیشه سالم باشه الهی خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۷:۲۸
        درود بانو غزنی گرامی
        تشکر از توجه و حضور پر مهرتان
        موفق باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        غلامحسین جمعی
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۰۶
        درودو سپاس بزرگوار استادم

        جناب استکی

        دستمریزاد عزیز گرامی

        کاری با ارزش را به یادگار می گذارید مهربان

        با مهرو ارادت
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۷:۲۹
        درود استاد جمعی عزیز
        از لطف و محبت شما متشکرم
        موفق باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حامد صمیمی
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۶:۲۷
        درود بر شما استاد عزیز
        قلمتان پایدار
        به امید صلح جهانی
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۳۰
        درود جناب صمیمی عزیز
        از لطف و محبت شما متشکرم
        خرم و خوش باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جلیل میاحی
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۷:۱۴
        درود جناب استکی عزیز و گرامی
        قلمتان مانا و پایدار
        مصیبت جنگ های دیروز را
        نسل های امروز بدوش میکشن
        زنده باد صلح و آزادی
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۳۱
        درود جناب عزیز
        از لطف و محبت شما متشکرم
        "کاش در دنیا دگر جنگی نبود"
        خرم و خوش باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۱۷
        درود استاد استکی عزیز
        قلمتان مانا
        کاش بودم و نگهبانی می دادم خندانک
        مهرتان همیشگی خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۳۱
        درود جناب محمدی عزیز
        از لطف و محبت شما متشکرم
        خرم و خوش باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        درویش حسین ندری
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۳:۲۱
        عرض ادب استاد
        عالی بود احسنت
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۳۱
        درود جناب ندری عزیز
        از لطف و محبت شما متشکرم
        خرم و خوش باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حسن لطفی
        شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹ ۰۰:۵۸
        هزار آفرین
        چه خاطر اتی استادم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۳۱
        درود جناب لطفی عزیز
        از لطف و محبت شما متشکرم
        خرم و خوش باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹ ۱۶:۲۸
        خاطرات و داستاني شيرين
        لذت بردم واقعا خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۳۲
        درود جناب علامیان عزیز
        از لطف و محبت شما متشکرم
        خرم و خوش باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹ ۲۲:۲۵
        درود استادبزرگوار
        در پناه خدا خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۳۲
        درود استاد انصاری عزیز
        از لطف و محبت شما متشکرم
        خرم و خوش باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نیما ابراهیمی
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۲۴
        درود بر شما استاد استکی خوش دل
        من با تمام پوزش و احترامی که برای اعتقادتان قایل هستم و مطمئن هستم که کار دلیرانه و شجاعانه و قابل تحسین انجام داده اید، از جنگ بیزارم.
        من دوست دارم در سنین پیری و خسته از ملامت های دنیا در رخت خوابم خاموش شوم و تا آن موقع از یگانه نعمت بی بازگشت خداوند، یعنی زندگی بهره ببرم. هرچند بهم خوش نگذرد، اما این جنگ ها سیاسی هستند و زندگی نباتی یک گیاه بسیار با ارزش تر از سیاست هست. از بالا دستور و از پایین اطاعت؟
        خیلی چیزها هست که نمی توان گفت. فقط بگویم که شما بخش خوش آن را تعریف کردید. به آن پیرزنی که تا ساعات پایان عمرش غصه فرزند از دست رفته اش را می خورد فکر کنید، به اینکه چقدر غمگین عمرش به پایان رسید و فرزندش را ندید، به این فکر کنید که جوانی گریان میان خاکریز خودی و میدان دشمن باید پیشروی کند و با اشک و ترس و اندوه از خدا می خواهد که فقط یه بار دیگر مادرش را ببیند و به او گلایه کند که چه چیزهایی دیده است و مادرش دست نوازشی بکشد و دلداریش بدهد. اما می بیند که تا چند لحظه یا دقیقه دیگر گلوله ای به هرکجای بدنش خواهد مرد و بی رحمانه تا مرگ زخم خواهد برداشت و صدایش را نه مادرش می شنود، نه خدا آرزویش را برآورده می کند.
        روی زشت جنگ را نگفتید. نگفتید چه امیدها و چه آرزوهایی پرپر شد. نگفتید چه کودکانی آخرین بستنیشان را از دست پدر نخوردند، نگفتید که مادرهای پیری گریه کردند تا کور شدند. نگفتید اما این ها بخش عظیمی از حقیقت است. مانورهای رعدآسا و ضربه های محکم بر دهان دشمنان را همه می گویند.(البته بهیچ عنوان قصد مقایسه با شما و مطلب شورانگیزتان را ندارم).
        خیلی حرف ها را نمی شود گفت.
        شخصی داشت از پایگاه در می رفت. یک نفر اورادید و گفت : ترسوی بزدل. او در جواب گفت من هم دقیقا به اندازه تو و همه در این دنیا سهم و ارزش دارم. من ترسو و بزدل هستم ولی این زندگی من است. من انتخابم زندگی بود...
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۵۰
        درود جناب نیک طبع
        جنگ کریه و زشت است
        کسی طرفدار آن نیست
        ولی دفاع لازم و واجب می باشد
        پدرانم در زمان صفوی در اثر جنگ آواره شده و از خوزستان بهاصفهان کوچ میکنند،در تمامی سلسله های بعدی هم درگیر انواع جنک ها بوده اند
        پدرم در جنک جهانی دوم برای مقابله با متفقین با جیش اصفهان عازم جنوب شده بود
        در زمان رضاخان کل طوایف چهارلنگ بختیاری با او در گیر مبشوند
        از جمله طایفه ما خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۵۸
        چون رضا خان به لباس و روسری عشایر گیر داده بود و میگفت زنان نباید مینا سرکنند و مردان باید کت و شلوار بپوشند و تعداد زیادی بدست رضا خان کشته واسیر میشوند
        در زمانقبل از انقلاب تعدادی به جنگ ظفار۱۳۵۴ رفتند و توپخانه اصفهان در گیر جنگ با عراق بود نا سرانجام توافق صلح بر سر اروند رود امضا شد
        انقلاب که شد صدام توافقرا پاره کرد و با ۱۳ لشکر زرهی مکانیزه و ۵۴ تیپ مستقل ۳۶۰۰ هواپیمای جنگی و حدود۳۰۰ هزار سرباز از سه محور به کشورما حمله کرد و خرمشهر را تصرف و غارت کرد و زنان را به اسارت برد و در رادیو گفت اهواز را تصرف میکنم و به قمارخانه( فاحشه خانه) تبدیل میکنم
        بازهم بگویم یا کم بس است خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۲۲:۰۳
        فرض کن صدام شهر جنابعالی را میخواست تصرف کند و فاحشه خانه نماید
        باز هم همین حرف ها را می زدی؟ خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۲۲:۱۰
        صدام خودش را سردار قادسیه میخواند و در پی کشور گشایی بود و داعیه بنی عباس و بقیه آشغال ها را داشت
        و پشت رادیو گفته بود خوزستان که در چنگ ماست و بعد تا تهران را تصرف میکند خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۲۲:۱۳
        ببخشید ۳۶۰ هواپیمای جنگی خندانک
        علی مزینانی عسکری
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۴۴
        سلام مجدد استاد
        در ادامه نظر جناب نیک طبع عزیز باید گفت بله جنگ بد است و منفور اما چه می توان کرد به قول شما همه اش سیاسی ولی رزمندگانی که رفتند و نتوانستند برای بچه هایشان بستنی بخرند اگر نبودند و نمی رفتند و دفاع نمی کردند چه آن هجوم سیاسی بود یا نبود الآن هیچ بستنی فروشی وجود نداشت که بتواند برای اطفال دیگر بستنی درست کند
        جنگ زشت و خطرناک است اما وقتی دشمن تا دندان مسلح به سوی خانه ات هجوم می آورد اگر ساکت بنشینی گناه است رزمنده ای که جان داد زندگی را برای دیگران تأمین کرد و اگر همه بزدل بودند و از پایگاه می گریختند دیگر نه زنی بود نه زندگی ... بله جنگ بد است و هر رزمنده با رفتنش کمر پدر و مادرش را خم کرد چشمان عزیزانش به راه کور شد ولی او روشنایی را برای دیگران به ارمغان آورد ....
        دم شما گرم استاد و تشکر از خاطره نویسی زیبایتان
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۲۲:۰۵
        درود استاد عزیز
        آفرین بر اندیشه پاک شما
        بهره بردم از تراوس قلمتان
        شاد خرم باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        سه شنبه ۸ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۵۳
        سلام سپاسسسسسسسسس استاد
        واقعا متفکرانه بود
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۹ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۴۲
        درود مسیحای عزیز
        تشکر از توجه و حضور پر مهرت
        موفق و پیروز باشی خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز ابراهیمیان
        پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹ ۰۶:۵۱
        درودها شاعرگرانمهربسیارزیباوشیواسرودید خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹ ۰۰:۱۴
        سلامی دوباره بنده چندین و چند بار مطلب آقای نیک طبع‌را خواندم و اصلا متوجه منظورشان نشدم البته بعد از پاسخ های دوستان به کامنت ایشان جواب ندادند
        یا همینجوری یکچیزی پراندند یا منظور دیگری داشتند
        خلاصه نگرفتم چی فرمودند
        ولی یک مثالی میزنم فکرذکنبد خدای ناکرده خدای ناکرده زبانم لال زبانم لال
        شبی چند ارازل و اوباش به خانه شما بیایند و و تصمیم شیطانی داشته باشند
        چه می‌کنید ؟
        پا به فرار می‌گذارید و خانواده را تنها می‌گذارید ؟ یا تا آخرین قطره خون و نفستان با آنها میجنگید
        نیت صدام چه بود ؟
        نیت این ارازل چیست؟
        اینجا دیگر نیت سیاسی مطرح نیست اینجا دفاع از ناموس و خاک و خانه است دوست من خندانک
        نانا شه دوست
        جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹ ۰۰:۳۳
        درود استاد
        سنگرهای نمور و پر از سوسک، پناه بردن به کوه شبانه، فرار کردن و کوچ کردن از شهر و دیار
        همه خاطرات تلخ جنگ هستن
        جنگ تحمیلی خارج از تحمل ما بود و با رشادت ها و ایستادگی مردان حقیقی شهر ما باز هم قصر شد هرچند قصری که دیگر به شیرینی قبل نیست
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3