لطف دارید استاد
(ناخنکی زدم
به فرشته های روی زمین
تا ببینم
زهد بهتر ایت یا عشرت.....) عالی بود
چون نیک بنگری همه یا غرق عشرتند یا در حسرت عشرت!
رند، غرق عشرت امروز
زاهد در پی عشرت فردا!
یاد داستانی از فریادنامه افتادم، برای اینکه به زحمت نیوفتید همینجا مینویسمش:
دو برادر بود. یکی مستِ باده و دیگری مقیم سجاده.
مست را دلی بود از فراق حق سوخته، و زاهد را نگاهی به حوض کوثر دوخته.
میخواره چون جام مرگ سرکشید، زاهد احوال او و خویش در خواب دید:
آن در مقام وصل بود و رخساره نورانی
وین در میان حوض کوثر فتاده با صد پشیمانی!
پس برآشفت و گفت:
او گنهکار بود و ما بنده! او را به بر گرفته و ما را به حوض کوثر افکنده؟!
ندا آمد:
تو را داده ایم آنچه می خواستی
نیابی در آن ذره ای کاستی
ولی در بر آن بنده بگشوده ایم
که عمری میان دلش بوده ایم
*******
یکی در پای سجاده دلش در حسرت باده
یکی کنج خراباتی به شوق یار، جان داده
یکی مِی از خدا خواهد، یکی از مِی خدا شاید
رسد هرکس به معشوقی که مهرش بر دل افتاده
(دو برادر_ فریادنامه_ م. فریاد)
باز هم ممنونم از حضور انرژی بخشتون
عالی و ارزشمند و آموزنده
و برایم یادآور فیلم بی نهایت زیبای (معصومیت از دست رفته) و دیالوگ های ناب و ارزشمندِ کاراکترهایی مثل ماریا و شوذب در نقش خزانه دار کوفه و همچنین آهنگ قشنگ این فیلم به یادماندنی و همیشه دیدنی و پویا