بی شایبه بودی و نکردی شِکوا
من را نِهمَت داشتن تو است ای یارم
در دل رعُب و هراس راه ندارد
گر تو در بَر مایی ای یارم
ساعات خوش ما با تو به شادی است
در آمدنت جانا چه بسیار سعادت
این غم چه گوید که در دل جا ندارد
گر تو در دل مایی این حُزن چه گوید
یارب تو نظر کن بر این دل
تا جانی بگیرد دل و عقل و هوشم
این معشوق چه ها کرد بر این دل
از خاطر خود برد تمام هستی اش را
بر دل برفت تمام آن حُزن و فلاکت
ای یار کجا بردی تمام غمم را
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
جسارتا آهنگ نیمایی نداشت