يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ دوشس شاعر لقمان مداین
|
|
آنگونه شکستم که خودم را نشناسم
در هر اثرم نیک بدیدم تویی تو
|
|
|
|
|
درمانده قله های نفسیم و عجب
بی ثمر در پی فتح ذُروه ی توچالیم
|
|
|
|
|
من اولین باری که دیدمَت
عاشقَت شدم،
اون وقتا یه دختر بچه شیطون بودی
با کلی ناز و غمزه،
هیچ با خب
|
|
|
|
|
بیسُتون اشک های فرهاد و حوالی حجاز، پوران ابراهیم
هرکجا قربانیان عشق، روایاتی ستُرگ دارند..
|
|
|
|
|
صدای چٍلق چٍلق نم باران
بر شیشه اتاقم
که چون قطره اشکی
به پایین می آمد،
بوی نم خاکی که از
زمینش
|
|
|
|
|
اندکی رنگ به بوم و دم روحی بر گِل
چند صباحی ست پی خلقت خود حیرانیم
|
|
|
|
|
این قلم ارثیه توست که با من مانده
روی کاغذ باله می رقصد، عجب میراث نیکویی
|
|
|
|
|
نور آفتاب نمی آید و ماه هم به اضافه کاری
منظومه افلاک به هم ریخته از ناز دو چشمت
|
|
|
|
|
طنین صوت زیبایت قرار قلب من گشته
شبیه خواب نوزادم به محض شٌر شٌر آبی
|
|
|
|
|
من حال دلم محتضرانه است مگر صبح بگردد
چشمان فرشته به یقین معجزه ساز است..
|
|
|