يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ سپید و سیاه شاعر نیلوفر خلعت بری (نیلوفر آبی)
|
|
از خیالت بازگشته ام
از ازدحام خیابانهای باران دیده ات
به خلوت خشکیده انکار رسیده ام
با کوله بار
|
|
|
|
|
از فصل واژه های تب آلود که میگذرم
برگی به روی شاخه های ذهنم نمی ماند
انگار که باغ آنهمه ما اسیر زم
|
|
|
|
|
با من قدم بزن
در کوچه های خیس
در کشاکش عصیان و انقیاد
بگذار باران ببارد
بر مخمل پر چین موهایم
|
|
|
|
|
روزی
در پهنه این آسمان گرفته
از ابرهای پوشالی
سوار بر بال مرغان سرمست
از امید آزادی
بر فر
|
|
|
|
|
خواستم
نغمه زندگی ام را بنوازم
هرچه نت داشت نوشتم
|
|
|
|
|
ایستاده بود
در انقباض شانه های آب
آندم که ساقه ترد خیالش را
بر لایه های غریب رستن
آهسته هل میداد
|
|
|
|
|
دلم میخواست
از تمام دنیا
تنها پنجره ای داشتم
رو به طلوع خورشید
و سفره ای به وسعت
رویاهای رنگین
|
|
|
|
|
دلم میخواست
از تمام دنیا
تنها پنجره ای داشتم
رو به طلوع خورشید
و سفره ای به وسعت
رویا
|
|
|