پنجشنبه ۶ دی
اشعار دفتر شعرِ چامک ها... شاعر سعید فلاحی
|
|
به پا میخیزم
برای کاشتن گلی
بر لب های تو...
|
|
|
|
|
بانوی هزار ساله،
اردیبهشت بر تن کن
زمستانم!.
|
|
|
|
|
- تو را میخواهم
و نسیم ملایم نفس هایت
که نگرانم
مانند مردم زلزله زده در سرپل
نکند
نبودنت
آرا
|
|
|
|
|
واژه هایم لال شده اند
تنها
بوسه است
که اکنون
توانایی تکلم دارد...
|
|
|
|
|
این روزها
دست هایم ..
بد جور بوی حافظ می دهند!
از بس که تفال زده ام
و خال لب تو پیدا بود...
|
|
|
|
|
مانند سربازی که
آخرین تیرش را شلیک کرده
تسلیم میشوم
در محاصره بازوانت...
|
|
|
|
|
عطرت را بگیر از گل
از سبزه
از نان
از باران
سر در گم شده ام
میان این همه مبتلا به تو.
|
|
|
|
|
چه کسی گفته:
تحریم اثر ندارد؟!
مرا ببین
که بوسه هایم
ته گرفته است.
|
|
|
|
|
در این سرزمین بی کسی
ابر را خبر رسان
خیس کند مرا ز بوسه ی باران.
|
|
|
|
|
اردیبهشت
عطر نفسهای توست
که تمام جهان مرا در بر می گیرد.
|
|
|