جمعه ۱۸ آبان
اشعار دفتر شعرِ هیچ کس نیست شاعر سید سعید احمدی
|
|
من امروز می خواهم که توصیف کنم معشوق را
از لب و چشمه ی چشمش گرفته تا همه عیوب را
|
|
|
|
|
زندگی در قلب من زد تیرمژگان تو را
تا خدای من کند یک عمر چشمان تو را
|
|
|
|
|
مرا دوان دوان دنبال راهی، برای شکار تو بود
|
|
|
|
|
هر کس ز من پرسد در فکر تو کیست
به او گویم هیچ، هیچ کس نیست
|
|
|
|
|
بیخوابی زد به سرم پیش تو بودم ای کاش
عشق بی مرام من یکمی یادم باش
|
|
|
|
|
همه عالم منتظر موعودنو
من منتظر تو بودم
|
|
|
|
|
دمیده گرچه خدا در تو روح انسان را
از آن طرف داده به تو رخ پریان را
|
|
|
|
|
در جوانی مراقب احساساتت باش
|
|
|
|
|
بیا و یه کاری کن
مرا از خودت فراری کن
|
|
|
|
|
تو آش دهن سوزی نیستی
ولی بد به دلم نشستی
|
|
|
|
|
آبان آمدو ناگهان یک سال گذشت
چنان پیر شدم که انگار یک عمر گذشت
|
|
|
|
|
گفتم دلا، دل دل نکن بس است
|
|
|
|
|
دیگر چکار باید کنم تا تو بدانی( دوستت دارم)
نمیدانم شاید هم می دانی
|
|
|
|
|
من تمام عمرم دیر کردم
مثل دیدار باتو
|
|
|
|
|
درست است هیچ وقت مال من نبودی و نیستی
ولی جان من بگو، تو با این ناکسان همنشین نیستی
|
|
|
|
|
آمد خبر از عرش کبریایی
فرشته ایی در راه است
آمده است وقت جدایی
|
|
|