سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

جمعه ۲۲ فروردين

صفحه رسمی شاعر طوبی آهنگران


طوبی آهنگران

طوبی آهنگران



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۳۷

برج تولد:

جوزا

گروه

:
عمومی

جنسیت

:
بدون اطلاعات

تاریخ عضویت

:
چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸

شغل

:
بدون اطلاعات

محل سکونت

:
شیراز

علاقه مندی ها

:
به شعر و داستان

امتیاز

:
۳۹۶۸۵
تا کنون 888 کاربر 7274 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.


درباره من

:
به نام انکه اندیشه رآ بر انگیخت از من عکس می گذارم تخلص سرو عر فان یا شمع خواموش ومن در ضمیر خود چیزی را احساس می کنم که از شعر هم فراتر است وتخلص در شعر و سکوت اگر نمی توانی. فریاد بزنی سکوت کن سکوت تو را زنده نگه. می دارد در سکوت هیچ اضافه. ای نیست خاموشی بلند ترین صدا است اندیشه ی نو جسجو در واژه های اسرار آمیز خداوند را چو . آفتاب درخشنده و درخشنده. ای در دل انسان می دانم به واسته. عََشق زندگی را طالب. می شوم و گردکار کرد از فلسه ی خلقت روح چیست چرا همیشه به دنبال گم شده ای می گردد خبر از طر یق الهام قلبی و باور هایی که از راه گفتار نا خدا گاه به زبان می آید و خداوند را چو .نور متلق و مو جودی نزدیک در دل هر. انسان می بینم که طالب. زندگی می شود بین انسان و خداوند ارتباطی است که هیچ کس خبر ندارد هر بشری به طور خواصی. با خداوند ارتباط دارد اگر حکومت خداوندی. و حب لذت. نبود هیچ کس به خودش زحمت نمی داد که زندگی بسازد پیام خداونددر بعد. تولد در دل انسان درج می شود این الهام انسان را نا خدا گاه به سمت زیستن بودن داشتن می کشد انسان به فهم و شعور که می رسداین احساس. هم بالق. می شود باید و نباید ها را می فهمد الهام اورا به سمت درخشیدن که همان زات است می کشد دشمنی و تبا هی را می فهمد چرا تن می دهد ان هم نفسی است که باز در خود انسان رشت می کند که اگر سر کوب نشود آتش می شود. شاید . سوزانده هم باشد دنیا به ما اموخت که ظلم پایدار نیست زمین از ان انسانهای عادل و درست کار است و انسانهای صاله وارسان زمین هستند می دانیم که جهان در پرطو عدل ساخته شده است و این هم می دانیم که پرورد گار عالم پادشا ه ان است و این را هم می دانیم هر چه در این جهان است تعلق به خودش است و این شعر ببین افسانه ی ققنوس سر گشته که در اتش حسرت می سوزد دوباره زاده گردد از خاکستر خود‌‌‌ ّبه تغییر نتوآن داد در عمر توان تغییر داد چگو نه بود عمر ای عشق ای معجزه غوغا ای دیدده بدان وای از روز ندیدت وای از مکافات عمل روز ی ازمن خواهی گفت روزی که در آیینه ها باشم از من خواهی شنید روزی روزی که در سینه ها باشم روزی خواهی به من فکر کنی که چه طور زیستم چطور از رنجها گذشتم زندگی من همه تلخ بود باور می کنی کسی را حا می نداشتم باور می کنی چون مثل آتش بودم دود داشتم مثل کوه بودم تکان نخردم مثل باران بودم برای کودکان گاه گاهی شکستم خودم را تر میم کردم و خاکستری از من باقی ماند خاکسترم را با فوت به فضا دادند باز کمی ماند با همان کم سر گرمم تا به کی باد ببردخاکسترم ّبه خاک

اشعار ارسال شده

شکر نعمت شعری از طوبی آهنگران از دفتر دفتر شعر طوبی نوع شعر غزل

شکرانه ز هر نعمتِ آفرینش باید کرد درصحرا باید رفت، بر هر برگ نماز باید کرد روح را به فضای بهشتی با ...
ثبت شده با شماره ۱۳۶۶۹۸ در تاریخ ۲ هفته پیش    نظرات: ۲۹

زقدرت حال بوستان وانگرداننده ماه زمان بین ز اود مجمربسوزان وان شاه جهان بین ماه عالم  ...
ثبت شده با شماره ۱۳۶۶۵۵ در تاریخ ۲ هفته پیش    نظرات: ۰

گفتم به معشوق درشبی با تو باشد راز دل گفت بیا ای نسرین قبا مشتاقمد ز دل گفتم ای جان عاشقی کردم می  ...
ثبت شده با شماره ۱۳۶۴۸۶ در تاریخ ۲ هفته پیش    نظرات: ۱۰
نگا ها شعری از طوبی آهنگران از دفتر دفتر شعر طوبی نوع شعر غزل

اگر دانم ز خون من بارور گردد درختی حاضرم تا قطره آخر بریزم پای رختی درخت گر بارور گردد گل و میوه  ...
ثبت شده با شماره ۱۳۶۴۳۹ در تاریخ حدود ۱ ماه پیش    نظرات: ۵

ای که صبحت شانه  ...
این شعر را ۱۶ شاعر ۳۶ بار خوانده اند.
آرش کربلایی علی ، شیدا بیان (فریاله) ، محمد باقر انصاری دزفولی ، یاسر کریمی ، معصومه خدابنده ، ساسان نجفی(سراب) ، محمد حسنی و ۸شاعر دیگر این شعر را خوانده اند.
ثبت شده با شماره ۱۳۶۲۰۶ در تاریخ جمعه ۱۰ اسفند ۱۴۰۳ ۲۱:۰۷    نظرات: ۳۱

مجموع ۳۰۸ پست فعال در ۶۲ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر طوبی آهنگران


به نام خدا
پسرک بازی گوش داشت مرغ های مادر بزرگ را اظیت می کردمادر او را صدا زد. گفت علی به جای تایر به داخ مرغان به اندازی بیا این دان ها را ببر وبرای آنها بریز علی ب عجله آمد دءنه ها را بر داشت
سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹ ۰۳:۳۲    نظرات: ۰

به نا م خداوند
گرو نود و نه 
در زمان پادشاهی شا عباس صفوی مردی در دربار ش بود 
که بسیار بی غم و خوش گذران بود    ۰شا  از یکی پیش کارانش پرسید ۰این مرد چرا از هم
دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۳۱    نظرات: ۶

به نام الله
در زمانی از گذشته مردی بود که چهار دختر در منزل داشت
هر کدام از این دختران رکنت زبان داشتند 
به همین خواطر هیچ خوستگاری نداشتند
مرد بیچاره از ماندن دختران در خانه
يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۰۲    نظرات: ۷

روزی مرد صحرا گردی به دکان خراتی رفت و از صاحب مغازه عسایی طلب کرد 
مرد مغازه دار پرسید چه عسایی می خواهی مرد صحرایی گفت عسا هم چگونه دارد عسامی خواهم برای محافظت ا خودم همرا داشته باشم چوب
يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۵۳    نظرات: ۵

مهوش که مادرش را صدا زد و زیبا از پیش م رفت به شکی افتادم انگار چیزی در دلم داشت جوانه می زد چیزی می خواهد در دل من جا مهر نیا را بگبرد در دلم آشوب بود که صدای بال پرند ه ای فکر را به خودش جزب کرد گفت
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۳:۰۳    نظرات: ۰
مجموع ۶۶ پست فعال در ۱۴ صفحه
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1