صفحه رسمی شاعر علی رفیعی وردنجانی
|
علی رفیعی وردنجانی
|
تاریخ تولد: | چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۷۱ |
برج تولد: | |
گروه: | ترانه ها |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ | شغل: | نویسنده |
محل سکونت: | اصفهان |
علاقه مندی ها: | شعر ، نمایشنامه ، داستان |
امتیاز : | ۳۶۰ |
تا کنون 192 کاربر 606 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: نویسنده کتابهای: وقتی اوفیلیا میگرید، در جستوجوی سینما، احتکار احساسات، خاطرات غیر ارادی من |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
من آغوشمْ مثل تنهاییهام
نشسته دو زانو گرفتم غم و
نمیزارم از کودکی رد بشه
و...
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۵۵۱۳ در تاریخ ۵ روز پیش
نظرات: ۷
|
|
من از ترس طوفان به دریا زدم
به ساحل خزیدم با هر موجِ غم
کنارم بشین روحِ تن مُردهام
همه ماهیهای ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۴۸۷۰ در تاریخ حدود ۱ ماه پیش
نظرات: ۴
|
|
به میلادم که نزدیکم دوباره
اگه پاییزه غرقِ خون بزاره
جهان آبستن ققنوس میشم
قضاوت کن، دلم بیتو ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۴۱۴۳ در تاریخ يکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳ ۱۵:۵۶
نظرات: ۷
|
|
من و این جویِ احساسِ پُر از خشم
خدای تار و پود و قصه و چشم
یه دریا توی سر دارم که ساحل
پُر از روی ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۳۹۳۴ در تاریخ پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ ۲۱:۲۵
نظرات: ۳
|
|
گذشته زندگی کردن نداره
به آیندهات نگا کن بُغضِ سردم
مثه ماهی پُر از کابوسِ خوابم
با یه سیلابْ غر ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۳۵۰۰ در تاریخ جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳ ۱۵:۲۰
نظرات: ۵
مجموع ۴۲۶ پست فعال در ۸۶ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر علی رفیعی وردنجانی
|
|
کچل نویسنده : علی رفیعی وردنجانی بچه محل : آقا تو نمیری به موت قسم سوار یه تاکسی شدم رانندش کچل بود از قضا یه زنی هم سوار شد که اونم کچل کرده بود و تریپش به ما نمی خورد از اونجایی که
|
|
دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶ ۱۱:۳۹
نظرات: ۰
|
|
تاکسی بدون در نویسنده : علی رفیعی وردنجانی راننده در ایستگاه تاکسی در حال تمیز کردن ماشین خود با لنگ رنگ و رو رفته ای است که به یک باره ماشین مدل بالایی که خیل عظیمی از دختران جوان و خوشچهره
|
|
دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۶ ۰۲:۲۵
نظرات: ۰
|
|
ساعت 12 ظهر : آقای منتظر کنار خیابان ایستاده تا کمی لُنگش را قِر بدهد . خانم خیلی عجله دار با عجله ای که از همیشه بیشتر محسوس می شود سوار ماشین زرد مستر منتظر شد . مستر منتظر با آرامشی که پشت چهره طوف
|
|
دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۶ ۰۸:۰۵
نظرات: ۰
|
|
دستمال شیشه پر واضح و مبرهن است که ما خبرنگاران قشر مغموم جامعه ای هستیم که هر سال به نعمت شهادت محمود صارمی در آن سوی این کره خاکی از ما یادی در ذهن تداعی می کنند و از هزینه های هنگفت آن سخن بر
|
|
سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۰۵:۱۸
نظرات: ۰
|
|
*قصه اول . امروز چه روزی است ؟ بومب . نور چشمانش را قلقلک داد ، پلک هایش را گشود و به زندگی لبخند زد ، استرس مدرسه رفتن گرفت و پس از صرف صبحانه ، گونه مادر را بوسید و در دل از پدر خداحافظی کرد .
|
|
دوشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۶ ۰۱:۲۶
نظرات: ۶
مجموع ۲۹ پست فعال در ۶ صفحه |