صفحه رسمی شاعر علی رفیعی وردنجانی
|
علی رفیعی وردنجانی
|
تاریخ تولد: | چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۷۱ |
برج تولد: | |
گروه: | ترانه ها |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ | شغل: | نویسنده |
محل سکونت: | اصفهان |
علاقه مندی ها: | شعر ، نمایشنامه ، داستان |
امتیاز : | ۳۵۹ |
تا کنون 191 کاربر 604 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
به میلادم که نزدیکم دوباره
اگه پاییزه غرقِ خون بزاره
جهان آبستن ققنوس میشم
قضاوت کن، دلم بیتو ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۴۱۴۳ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۶
|
|
من و این جویِ احساسِ پُر از خشم
خدای تار و پود و قصه و چشم
یه دریا توی سر دارم که ساحل
پُر از روی ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۳۹۳۴ در تاریخ حدود ۱ ماه پیش
نظرات: ۳
|
|
گذشته زندگی کردن نداره
به آیندهات نگا کن بُغضِ سردم
مثه ماهی پُر از کابوسِ خوابم
با یه سیلابْ غر ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۳۵۰۰ در تاریخ جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳ ۱۵:۲۰
نظرات: ۵
|
|
من و این راهِ بیراهه
پُر از زخمای آغوشیم
نگاهم کن که میرقصم
به سازِ مرگْ بیهوشیم
و... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۳۲۰۴ در تاریخ پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۳ ۰۶:۴۳
نظرات: ۲
|
|
دلم بُغضِ، پُر از کینه است
شبیه سنگ و آیینه است
زمینِ گرم خوردم من
از احساسم، که شومینه است
و... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۲۹۱۱ در تاریخ شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳ ۲۰:۳۸
نظرات: ۲
مجموع ۴۲۴ پست فعال در ۸۵ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر علی رفیعی وردنجانی
|
|
کچل نویسنده : علی رفیعی وردنجانی بچه محل : آقا تو نمیری به موت قسم سوار یه تاکسی شدم رانندش کچل بود از قضا یه زنی هم سوار شد که اونم کچل کرده بود و تریپش به ما نمی خورد از اونجایی که
|
|
دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶ ۱۱:۳۹
نظرات: ۰
|
|
تاکسی بدون در نویسنده : علی رفیعی وردنجانی راننده در ایستگاه تاکسی در حال تمیز کردن ماشین خود با لنگ رنگ و رو رفته ای است که به یک باره ماشین مدل بالایی که خیل عظیمی از دختران جوان و خوشچهره
|
|
دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۶ ۰۲:۲۵
نظرات: ۰
|
|
ساعت 12 ظهر : آقای منتظر کنار خیابان ایستاده تا کمی لُنگش را قِر بدهد . خانم خیلی عجله دار با عجله ای که از همیشه بیشتر محسوس می شود سوار ماشین زرد مستر منتظر شد . مستر منتظر با آرامشی که پشت چهره طوف
|
|
دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۶ ۰۸:۰۵
نظرات: ۰
|
|
دستمال شیشه پر واضح و مبرهن است که ما خبرنگاران قشر مغموم جامعه ای هستیم که هر سال به نعمت شهادت محمود صارمی در آن سوی این کره خاکی از ما یادی در ذهن تداعی می کنند و از هزینه های هنگفت آن سخن بر
|
|
سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۰۵:۱۸
نظرات: ۰
|
|
*قصه اول . امروز چه روزی است ؟ بومب . نور چشمانش را قلقلک داد ، پلک هایش را گشود و به زندگی لبخند زد ، استرس مدرسه رفتن گرفت و پس از صرف صبحانه ، گونه مادر را بوسید و در دل از پدر خداحافظی کرد .
|
|
دوشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۶ ۰۱:۲۶
نظرات: ۶
مجموع ۲۹ پست فعال در ۶ صفحه |