صفحه رسمی شاعر علی رفیعی وردنجانی
|
 علی رفیعی وردنجانی
|
تاریخ تولد: | چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۷۱ |
برج تولد: |  |
گروه: | ترانه ها |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ | شغل: | نویسنده |
محل سکونت: | اصفهان |
علاقه مندی ها: | شعر ، نمایشنامه ، داستان |
امتیاز : | ۳۶۰ |
تا کنون 197 کاربر 613 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: #علی_رفیعی_وردنجانی هستم #نویسنده و #منتقد_سینما که کتاب #در_جست_و_جوی_سینما از من است.
من با محوریت #فرهنگ به #نقد_فیلم میپردازم.
آثار من را از فیدیبو، طاقچه، دیجیکالا، کتابراه و... میتوانید تهیه کنید.
نوشتن شعر اوجِ خیالِ هر آدمی است . من میخواهم در اینجا اوجِ خیالم را با شما تقسیم کنم.
سایت و مجله سینمایی برداشت بلند را دارم. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
زمین تنگه، زمان تنگه، همآغوشِ دلم تنگ
بهم نزدیک میشی یا بشم نزدیکِ یه مرگ
صدای نازکِ برخورد چینی ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۸۰۷۹ در تاریخ ۶ روز پیش
نظرات: ۷
|
|
قبل از آنکه بهار تمام شود، فرصت بده
لبخند بزن، به من بیچاره اندوهی، فرصت بده
آینه با چشمانِ پُر ب ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۷۳۰۳ در تاریخ حدود ۱ ماه پیش
نظرات: ۸
|
|
من اِنقدر پیشِ چشمِ تو غریبم
که تنهایی شده شبها رقیبم
مثه روزای اوَّل بوی یاسی
و... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۸۵۵ در تاریخ پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۴ ۱۶:۱۳
نظرات: ۳
|
|
تمومِ شهر لبخندِ تو رو توو بُغضِ من دیده
دلم خُشکیده از بَس پا به پایِ تو سِتَم دیده
منی که خوابِ ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۵۶۸ در تاریخ چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳ ۰۶:۴۸
نظرات: ۱
|
|
با یه تصمیمِ جدایی
کُلِ عشق و دل بریدم
من به جَلدِ تو کبودم
از تماشا پَر کشیدم
و... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۲۸۴ در تاریخ سه شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ ۲۳:۱۰
نظرات: ۵
مجموع ۴۳۱ پست فعال در ۸۷ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر علی رفیعی وردنجانی
|
|
کچل نویسنده : علی رفیعی وردنجانی بچه محل : آقا تو نمیری به موت قسم سوار یه تاکسی شدم رانندش کچل بود از قضا یه زنی هم سوار شد که اونم کچل کرده بود و تریپش به ما نمی خورد از اونجایی که
|
|
دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶ ۱۱:۳۹
نظرات: ۰
|
|
تاکسی بدون در نویسنده : علی رفیعی وردنجانی راننده در ایستگاه تاکسی در حال تمیز کردن ماشین خود با لنگ رنگ و رو رفته ای است که به یک باره ماشین مدل بالایی که خیل عظیمی از دختران جوان و خوشچهره
|
|
دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۶ ۰۲:۲۵
نظرات: ۰
|
|
ساعت 12 ظهر : آقای منتظر کنار خیابان ایستاده تا کمی لُنگش را قِر بدهد . خانم خیلی عجله دار با عجله ای که از همیشه بیشتر محسوس می شود سوار ماشین زرد مستر منتظر شد . مستر منتظر با آرامشی که پشت چهره طوف
|
|
دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۶ ۰۸:۰۵
نظرات: ۰
|
|
دستمال شیشه پر واضح و مبرهن است که ما خبرنگاران قشر مغموم جامعه ای هستیم که هر سال به نعمت شهادت محمود صارمی در آن سوی این کره خاکی از ما یادی در ذهن تداعی می کنند و از هزینه های هنگفت آن سخن بر
|
|
سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۰۵:۱۸
نظرات: ۰
|
|
*قصه اول . امروز چه روزی است ؟ بومب . نور چشمانش را قلقلک داد ، پلک هایش را گشود و به زندگی لبخند زد ، استرس مدرسه رفتن گرفت و پس از صرف صبحانه ، گونه مادر را بوسید و در دل از پدر خداحافظی کرد .
|
|
دوشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۶ ۰۱:۲۶
نظرات: ۶
مجموع ۲۹ پست فعال در ۶ صفحه |