💫
قلم از دست دلم افتاده
بس که اندوه زیاد است ، در این کاشانه
" کدخدای ده مان " بیچاره
گنگ و مبهوت و ز کار افتاده ...
گرگ دعوی خدایی دارد
رمه ترسیده ز پا افتاده ...
دشت لبریز بلا سیل به راه افتاده
آن یکی بال گشوده
نرسیدست به مقصد
به زمین افتاده ...
صبح یک روز شنیدم ؛ که فلانی آنجا
" اندکی " پول زیادی خورده
نفخ شکم آورده وز پی چاره
بی " غرض " فکر سفر افتاده ...
مردم اینجا ز سر " هوشیاری " !!؟؟
هر زمان آماده ... موج به راه افتاده ...
تو
اگر دخل و دکانت خالی ست :
پی یک راه دگر باش
که انگار اینجا
" رونق از رزق حلال افتاده " ...
الغرض :
نقد مجاز است و مصیبت بسیار
نکته اینجاست که یک پند
" به گوش شنوا افتاده ؟؟!! " ...
من و نخجیر سیاست ؟؟
هرگز !!!
بس که بی تاب شدم
واژه به رقص افتاده
آنچنان خیل بلا بر سرمان باریده
معنی آیه ی "مغضوب علیهم " یاد من افتاده
" این همه هجو و خطا آقایان می گویند "
منم امروز
دو خط در و گوهر از دهنم افتاده ...
💫
به بهانه انتخابات خرداد ۱۴۰۰
کرشمه
بسیار زیبا و مبین مشسکلات جامعه بود