جمعیتی دیدم به یک سویی میرفتن
همه هدیه هایی به دستی گرفتن
بعضیها شاد و دیگری به مشتاق
میگفتن کی میرسیم مردیم از اشتیاق
لباسا همه رنگی تو دستاشون گل یاس
در حیرت موندم نمیدونم مقصد کجاست
پرسیدم کجاست مقصد هدیه واسه کیست؟
این همه شادی و خنده یکی بگه برای چیست؟
یکی گفت زیبا ترین بانوست
اینهمه گل فقط برای اوست
دیگری میگفت مهربانترین آدم روی زمینه
کودکی میگفت قصه گوی من شبها اون نازنینه
ای خدا چه آفریدی که این همه گرفتارشن
واسه دیدنش بزرگ و کوچک چشم انتظارشن
پرسیدم به همراه شما اگه رهسپار بشم
میتونم ملاقاتش کنم مثل شما چشم انتظار بشم؟
یکی گفت آری با گریه و زاری
اون بخشنده تر از ایناست با ما بشو راهی
عجب حور قشنگی چه صورت ماهی
چه راضی شده این دل که با قافله راهی
چه بانوی عزیزی همه براش میمیرن
هر حاجت و فرجی همه ازش میگیرن
دست ها همه بالا همه دعا میکردن
واسه مهربونیش همه خدا خدا میکردن
او با مهربونی همه رو نوازش میکرد
هر کسی رو از رحمتش بی نیازش میکرد
ترانه زیبایی است