سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
که وزن به درستی تا آخر پیش رفته و البته گاها از اختیارات شاعری در برخی مصرع ها استفاده شده.
غزل به روال هزاران هزار غزل زیبای دیگر با طلب معشوق و هجر بنیان گذاشته شده که صحبت از عشق و طلب معشوق همچنان همان زیبایی را دارد که همیشه داشته که عشق در ذات ،زیباست.
نکته ی حائز اهمیت دیگر استفاده از " ردیف ارزشمند" است.ردیف ارزشمند چیست؟
آن ردیفی که به راحتی قابل جایگزینی نباشد،که در این اثر ردیفِ " به که گویم" به راحتی با عبارت دیگری قابل تعویض نیست.
زبان شعر، ساده ،لطیف و بدون تکلف است و با خوانش اول،خواننده تمام مطلب را در می یابد و چون این امر آگاهانه از طرف شاعر انجام شده پس باید گفت شاعر وظیفه اش را بدرستی انجام داده است.
توانایی دیگر شاعر استفاده ی " بهینه" از ترکیباتیست که برای ذهن مخاطب آشناست مانند رطب بم،سرو باغ ارم،ابریشم گیلان،نرگس شیراز،مریم کرمان،سیب دماوند و.... که باعث انتقال سریع و شیرین پیام شاعر به خواننده میشود،و نکات ارزشمند دیگری که وجود آنها در این غزل باعث شده بنده از گزینه نقد برای این اثر استفاده کنم.
و اما بررسی موشکافانه تر
جناب رضوی عزیز
۱."مطلع" ،بنیان و شیرازه ی غزل است،پس تا میتوانید پیِ اثر را محکم بریزید تا بنایی استوار داشته باشید
در بیت نخست "این" از نظر اساتید اهل فن "حشو " است و از نظر بنده ی نو آموز "حشو ملیح"،ولی مطلوب تر این بود که تا میشود از بکار بردنش در جائی که کارایی ندارد پرهیز شود،از طرفی خوانشِ "مانده ام این" در ابتدای خوانش خواننده را به زحمت می اندازد.آیا نمیتوان به گونه ای دیگر وارد ماجرا شد؟
)مهمان نشوی ،قصه ی شب ها به که گویم؟)
یا
) تنها شده ام،قصه ی شب ها به که گویم؟)
از طرفی ،از خواندن " در معرکه ی عشق ز رویا به که گویم" چه باید دستگیر خواننده بشود؟
البته که بنده و هر خواننده دیگری معنا و مفهومی در ذهن خود میسازد ولی به عنوان مطلع غزل اقناع کننده نیست.
۲. در بیت دوم یا باید"از" را در ابتدای مصرع بگذاریم و بخوانیم "از نومیدی شبهای جدایی جگرم سوخت" یا در ذهن خود بخوانیم " نومیدی شبهای جدایی جگرم را سوزاند" نه جگرم سوخت
در ثانی " جگر سوخته/وحشت شبها"؟!!
به چه دلیل از "وحشت" در چنین شعر ملیحی استفاده کرده اید؟ چرا نگفتید" غربت شبها"" ظلمت شبها" و .... ترکیب وحشت شبها شما و خواننده را از فضائی که قصد ایجاد آنرا دارید منحرف میکند.
۳. استفاده از قافیه ی تکراری اگر چه شاید ایراد نباشد،قطعا با استاندارد ها در تضاد است پس تا میتوانید قافیه های متنوع استفاده کنید.چهار بار استفاده از قافیه "ها" که خود نشانه ی جمع است و استفاده از آن یک مرتبه در شعری که قافیه اش ختم به "الف" میشود مجاز است ایراد فاحش اثر شماست.
۴. سه مرتبه استفاده از "شبها" از عیار شعر شما کاسته است.
۵.در مصرع پنجم میفرمائید" خواب شب از (چشمِ سرم)رفت"
" چشم سرم" نازیباست،شاعرانه و هنرمندانه نیست و بهتر است گزینه های دیگر را امتحان کنید ،بر فرض" با دیدن تو خواب خوش از دیده من رفت"
۶. در مصرع نهم میفرمائید (شیرینی "لبهات""دقیقا" رطب بم)
که به زبان کلاسیک و شاعرانه ی شما لطمه زده .گزینه های دیگر را محک بزنید.بر فرض" افسانه ی شیرینِ لبانت رطبِ بم" یا " شیرینیِ لعلِ لبت همچون رطب بم"
۷.در مصرع چهاردهم میفرمائید(زان هیکل اندامی)
"هیکلِ اندامی"؟!! به خود و من جفا نکنید .این ترکیب را ملتمسانه حذف کنید و ترکیبات دیگر را محک بزنید.بر فرض( زان قامتِ عاشق کُشِ زیبا به که گویم)
۸. در بیت هشتم حق مطلب از نظر بنده نوآموز ادا نشده و در کلیت راضی کننده نیست
۹.جناب رضوی عزیز،شاعر گرامی و دوست دور آشنای بزرگوارم.همواره اشعار زیبایی از شما میخوانم و به دلیل تعلق خاطری که به قلمتان پیدا کردم از گزینه ی نقد استفاده نموده ام.اگر بخواهم کل مطلب را در یک جمله جمع بندی کنم میشود این جمله
" به اعتقاد بنده شما واژه را که همچون خمیر است آنگونه که باید و شاید در ذهنِ خود ورز نمیدهید"
شاید مانند بنده بی حوصله هستید یا پر مشغله.امیدوارم در آینده افسار و لگام محکم تری به واژگان بزنید.
از خواندن غزل زیبایتان لذت بردم🌺🌺🌺🌺🌺👏