سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        احساس

        شعری از

        هانا آزاد

        از دفتر شعرناب نوع شعر موج نو

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۱ خرداد ۱۴۰۰ ۱۵:۲۷ شماره ثبت ۹۹۷۸۴
          بازدید : ۸۵۲   |    نظرات : ۴۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر هانا آزاد

        عطر ها
        و گرمای انگشتانت
        که شکوفه میزند بر تنه ی انزوای من:
         
        سبز پراکنده می شود
        شیرینی و عسل
        من میدوم
        به دنبال خورشیدی
        که پناهنده ی پلک های شب بود
        میدوم
        و شب به خود می پیچد از سبزی رنج
         
        قرمز
        تیره و تند
        سنگ هایی پرتاب می شوند
        بر پنجره های بلورین قلب من
        و رز ها فریاد می زنند
        آنچنان که دستان
        و جهانم بر افروخته می شوند
         
        مدور
        و بنفش
        تخت خوابی گرم و خبیث
        که در آغوش می کشد جسم را 
        و می مکد
        افکار خاکستری
        و سر های واقعی را
        رویا برخواهد خاست
        و خفتگان خواهند مرد
         
        قهوه ای و گلگون
        در اسارت اتاق
        و روحی که پس می زند
        خاطرات و جسم را
        آغازی رخ خواهد داد
        زمان زانو خواهد زد
        زمین خواهد چرخید
        و در خیابانی شلوغ
        گم می شود پایان

        پر شور و نارنجی
        امید چوبه ی دار من است
        نجوایی مرا به تنفس می خواند
        جای خالی کلمات
        و چشمانی که می جنبند تا یادت بتپد
        تقدس انکار ناپذیر دیوار ها
        مرا به وجد می آورد

        مه آلود و تلخ
        آنچنان سفید
        که گونه ها را سرخ می کند
        تب صد و سه درجه می سوزد و هوا می شود
        استنشاقی ادبی
        و اکسیژن از من گریزان است
        مردگان پس می زنند زندگی را
        روشنی کور کننده ی آسمان
        روح لرزانم را در خانه نگه می دارد

        صورتی
        ظریف و شکننده
        کفش ها را پایم می کنی
        تار موهایم را دانه دانه می شماری
        آنگاه چنان به رقص می آیم 
        که کاشی ها از نفس می افتند
        و خانه جان می دهد در سینه ام
        به گمانم در گلویت خواهد پرید
        شیرینی این قهقهه ها

        زرد و آشکار
        پروانه ها تکه تکه می شود
        سنجاقک ها شعر می خوانند و ماشه را می کشند
        مرگ هایی ناتمام
        تلی از اجساد
        و منی که بی پروا میخوانم و پای می کوبم 
        پای می کوبم و بغض می کنند سطر ها

        در میان اما
        مغازه را رها می کنم
        تا لب هایم از آن تو باشد
        آبی انتخاب من است

        آنچنان وسیع که اعداد رنگ می بازند
        گلویم می پذیرد این وزن را
        و مردمک هایم لبخند می زنند
        استخوان ها در آغوش می کشند درد را
        اشک هایم ولی
        رهایت نخواهند کرد 
        ای اولین جلوه ی ریز نقش ماه

        دیروز باشد یا فردا
        تو رفته ای، خواهی رفت
        در غیاب انگشتانت حتی
        بدرودی بی خداحافظی
        کفایت می کند این تنهایی را
        که درختی شود
        عظیم و سرمه ای

        عزیز ترینم
        بنگر که چه کرده ای با من
        باقی خواهم ماند
         با سرگشتگی
        که انتظاری می زاید
        بی تاب تر از هواپیمای هشتاد و هشت
        و طویل تر از نرم ترین غزل هایی
        که سرودی
        در روزی که ساعت ها را روانه ی گور کردی
        و هستی مرا
        آویزان تزلزل خود
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۰۱
        درود بانو
        به شعر ناب خوش آمدید
        موفق باشید خندانک
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۵۴
        ممنون از شما 🌹🌹
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۴۰
        سلام ... دیشب سرسری رد شدم و قول دادم که برگردم و حالا وفای به عهد
        البته از مانا به هانا اول عرض خوشامدست به این سایت . به شما اطمینان می دهم که به داغترین سایت امدید چرا که هربار که آتشش رو به کاستی می رود ، موبدی مجمر عود در دست به یاری شعله هایش میآید . عارضم به حضورتان چنانچه گزینه ی نقد را فعال نمودید چه بسا سخن تلخ هم بشنوید اما به شما اطمینان می دهم که همه از دلسوزی و دل نوازی ست که کاربران اینجا همه _ به جز من - نیت و عملشان خیر و مبارک است . اما شعرتان بالا بلند بود و همین هم می تواند در ابتدای کار مخاطبان را بی حوصله کند . چرا که تا وقتی به قلمی عادت نکنند چه بسا با پرهیز و احتیاط با آن برخورد نمایند و البته این خصال آدمی ست . و اما بعد :

        عطر ها
        و گرمای انگشتانت
        که شکوفه میزند بر تنه ی انزوای من:

        عطرها دقیقا به کار لطمه زده است . چرا که قرینه و مصادیقی برای اش نیافتم . عطر را به صورت مفرد بنویسید آیا روانتر نمی شود ؟؟

        سبز پراکنده می شود
        شیرینی و عسل
        من میدوم
        به دنبال خورشیدی
        که پناهنده ی پلک های شب بود


        همان مشکل الان در " پلک های " رخ نموده است . آیا " پلک " زیباتر نمی نشیند ؟؟

        میدوم
        و شب به خود می پیچد از سبزی رنج

        می دوم و شب .... سبزی رنج
        اگرچه کمی ایهام برای نمکین کردن شعر خوب است . اما کلید آنرا هم نباید فراموش کنید . بین سبزی و رنج نتوانستم پل مفهومی کشف کنم .


        آنچنان که دستان
        و جهانم بر افروخته می شوند ( بین دستان ' که البته این جمع متصل با الف و نون برای کلمات فارسی پذیرفته نیست ' و جهان می توانی تنها یکی را بیاوری )


        رویا برخواهد خاست
        و خفتگان خواهند مرد ( هر اندازه با گرم و خبیث موافق نبودم با این بند مسرور شدم و این یک کارت سبز است از مانا به دخترش هانا )



        آغازی رخ خواهد داد
        زمان زانو خواهد زد
        زمین خواهد چرخید
        و در خیابانی شلوغ
        گم می شود پایان

        از کارهای خوبی که بخصوص در شعر غیر کلاسیک انجام می شود همین کاربرد آرایه ی تشخیص است که به تشخیص هویت شعر کمک می کند . اینجا هم به شما یک کارت سبز دیگر می دهم

        پر شور و نارنجی
        امید چوبه ی دار من است ( اینرا نتوانستم هضم کنم و کاش می توانستم)



        آنچنان سفید
        که گونه ها را سرخ می کند

        و این هم عالی بود و کارت سبز دیگر . ما تضاد داریم تناقض هم داریم که در منطق و ادبیات تعاریف آنها مشخص است . تضاد در واقع مکمل همند یا در ادامه ی هم یا درست روبروی هم :

        شب و روز
        خانم و آقا
        داغ و سرد
        نشیب و فراز
        و ...


        اما متناقض ها اصولا با هم‌ مچ نمی شوند و در واقع آنچه باعث جدایی دوستان از هم می شود تضاد نیست بلکه تناقض است . البته در شعر وقتی بخواهیم ایجاد تناقض نمایی کنیم ( پارادوکس ) نه تنها این نقیض ملال آور نیست بلکه شیرین است :

        سایه ی خورشید
        خواب بیدار
        و ....

        گاه نیز پارادوکس به شکل ترکیب نمی آید بلکه در خط مفهومی مشخص است . مثل همین سفید شما که تولید سرخ کرده است


        تب صد و سه درجه می سوزد و هوا می شود

        و اینجا صد و سه اگر نماد و نشانی باشد می توان با آن کنار آمد . اما اگر فقط یک عدد همینجوری ست ، از اعداد صد / هفتاد / چهل و ... که پتانسیل شعری بیشتری دارند استفاده کنید


        و اینجا هم عالی ظاهر شدی هانا :

        آنگاه چنان به رقص می آیم
        که کاشی ها از نفس می افتند
        و خانه جان می دهد در سینه ام
        به گمانم در گلویت خواهد پرید
        شیرینی این قهقهه ها


        در واقع بهترین بند از شعرت بود . البته تا اینجا
        .......

        شعر از همین جا ریتم خوبی می گیرد و تا پایان هم به همان سیاق نکو پیش می رود . نمی دانم چند کارت سبز و زرد به شما دادم . اما کارت قرمز ندارید و همچنان می توانید بسرایید و بتابید . خوشحالم که در این جمع فاضل حضور یافتید که کم سوادترین و بی مایه ترین شان _ مانا _ نیز ، شوق نوشتن دارد و ادعای دانستن ..

        و اما با اینکه بلند سروده بودید اما در آغاز تمام بندها یک فلاش بک به روایت زده بودید که باعث حفظ عمودیت شعر شده بود :





        سبز پراکنده می شود

        قرمز تیره و تند

        مدور و بنفش

        قهوه ای و گلگون

        پر شور و نارنجی

        مه آلود و تلخ
        آنچنان سفید
        که گونه ها را سرخ می کند

        صورتی
        ظریف و شکننده

        زرد و آشکار

        همچنین در پایان یا میانه ی بندها هم با رنگهای دیگر باعث حفظ هارمونی اثرتان شده اید . و جدای از بحث شعریت آن ، کاری یکدست ارائه داده اید .

        و اما هواپیمای هشتاد و هشت .... که فکر کنم تکلیف ما را برای همیشه با اصحاب دروغ و دزدی روشن کرد . شرمشان باد . و البته اگر توانستی شعر ظهور و هذیانی ام را بخوان شاید مدارت مشخص تر شود . چون اینجا دیگر پای زیبایی نیست بلکه بحث رسالت و شرف است


        بار دیگر خوش آمد خدمتتان . انشالله که از حضور هم استفاده ببریم خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۰۱
        ممنون شیخ خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۵۸
        سلام و مخلصات
        قطعا یکی از پر پتانسل ترین قلم چند هفته ی اخیر و شاهدیم که اشعار این مدت و از رخوت و سرگشتگی دور کرده اما باز نمیشود روی یک اثر نظر داد ولی هر انچه در این گفتمان صورت می پذیرد در مورد شعر احساس است
        که بیشتر حکمِ یک احساس بن بست مدور را دارد.
        قبل انکه به خود شعر بپردازیم لازمست از خودمان بپرسیم

        استفاده از آرایه ی اطناب تا چه اندازه خوب است؟

        اگر بخواهیم اطناب را به صورت ساده تعریف کنیم
        بسط یا شاخ و برگ دادن کلمات برای رسیدن به مقصودست
        که گونه های منفی و مثبت مختلفی دارد.

        گونه‌های اطناب

        اطناب ممل:گونه ای منفی از اطناب ست که
        درازگویی ملالت انگیز می باشد
        اطناب تطویل:
        در زیاده گویی فایده ای نیست.

        گونه‌های مثبت اطناب، بدون در نظرگرفتن صنایع بدیعی یا مباحث بیانی که با بحث اطناب پیوندی دارند، عبارتند از: اعتراض (حشو قبیح، ملیح و متوسط)، التفات، ایغال، تذییل، تتمیم، تکمیل، ایضاح بعد از ابهام، توشیع، ذکر خاص بعد از عام، ذکرعام بعد از خاص، تکرار.

            کتاب «اصول علم بلاغت» تمامی اصطلاحاتی را که با بحث اطناب، پیوندی دارند در ذیل اطناب آورده از این رو در بر شمردن گونه‌های اطناب از تفسیر و تبیین و گونه‌های آن چون خفی و جلی، استطرداد، استلذاذ نیز سخن گفته و حتی برخی از صنایع بدیعی چون تجاهل‌العارف را نیز به اطناب پیوند داده و بیشتر از این طرح چنین توضیحاتی هز حوصله ی جمع خارج هست.

        پس نتیجه میگیریم اگر اطناب آگاهانه با چاشنی صنایع ادبی همراه و مفید باشد نه تنها زائد نیست بلکه مانند منشور شکست زمانی را رنگینتر به ما نشان میدهد.



        مثلا در بعضی بندهای همین شعر توصیفات غرقه در گردابِ توضیح شده است

        برای مثال بند

        قهوه ای و گلگون
        در اسارت اتاق
        و روحی که پس می زند
        خاطرات و جسم را
        آغازی رخ خواهد داد
        زمان زانو خواهد زد
        زمین خواهد چرخید
        و در خیابانی شلوغ
        گم می شود پایان

        اینجا به نحو احسنت توصیفات برای رسیدن به پارادوکس معنایی پایانی همین بند کنار هم نشسته اند
        عموما وقتی پا به هر مسیری میگذاریم پایان دارد
        اینجا پایان میانِ ازحادم خیابان گم شده است
        زانو زمان به علاوه ی هم آوایی حروف ز،ن،ا تشخیص بدیع در پوست خود گنجانده

        اما برای مثال بند آخر:
        انگار شاعر کم حوصله شده و فقط خواسته پایان اثر را رقم بزند
        بعد از سرگشتگی می زاید
        کاملا کلام شکل توضیحی غیر مفید و حشو قبیح را به خود گرفته

        عزیز ترینم
        بنگر که چه کرده ای با من
        باقی خواهم ماند

         با سرگشتگی
        که انتظاری می زاید

        بی تاب تر از هواپیمای هشتاد و هشت
        و طویل تر از نرم ترین غزل هایی
        که سرودی
        در روزی که ساعت ها را روانه ی گور کردی
        و هستی مرا
        آویزان تزلزل خود

        اگر بخواهیم بند آخر را ویرایش کنیم
        به عنوان پیشنهاد باید به رخسار زیر جراحی تا زیباتر شود

        عزیزترینم
        بنگر چه کرده ای با من
        که از باقی مانده ام
        انتظار می زاید....

        امیدوارم دیگر عزیزان خارج از گل گذاشتن و کامنتهای سرسری به دیگر جنبه های اثر برای رشد قلم نویسنده اش بپردازند.

        چاکرات💐💐

        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ ۰۶:۰۶
        مرسی پژمان خندانک
        ارسال پاسخ
        حدیث عبدلی (یارا)
        يکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ ۰۲:۱۷
        با سلام...

        شعری از شاعر کم سن و سال هانا آزاد
        میخوانیم
        شاعر ما برای هنرمند شدنش که یکی از اهداف زندگیش است تلاش میکند
        و این تلاش قابل ستودن است
        اول‌ خوش آمد میگویم به شاعر که در جمع سایت ناب حضور یافته است

        و اما شعر ؛

        آنچه مشهود است استفاده از نماد های رنگ در شعر است
        که شاعر در برخی از بند ها قوی و در برخی آن ها ضعیف عمل نموده است
        استفاده از سمبل ها یک قوتی برای اندیشه و احساس شاعر است
        هرچقدر شاعر برای انتخاب نماد در شعر دقیق تر عمل کند و اتصال کلمات محکم تری داشته باشد مقصود خود را به خوانندگان خواهد رساند و کلید در دست مخاطب خواهد بود

        مثلا در بندی که اشاره به سبزی رنج کرده اید اینجا نماد به درستی استفاده نشده
        و ارتباط آن با خورشید عسل و پلک های شب چیست؟!!!!

        ارتباط سنجاقک ها با شعر و ماشه ؟!

        رنگ قهوه ای نماد نچرال و طبیعی بودن
        حمایت امنیت و آرامش است
        اما فضایی که شما توصیف کردید با این نماد هم خوانی ندارد


        بدرود بی خداحافظی ترکیب جالبی نشده است!!!


        "روشنی کور کننده ی آسمان
        روح لرزانم را در خانه نگه میدارد...."

        شاعر ما رو با یک چرای بزرگ تنها گذاشته و دلیلش برای مخاطب روشن نیست!!!


        و اما رنگ سرمه ای :

        "کفایت می کند این تنهایی را
        که درختی شود
        عظیم و سرمه ای"

        سرمه ای نماد قدرت است و با رنگ های سبز ، نارنجی و قهوه ای ترکیب میشود
        ولی به درخت نمی آید عظمت رنگ سرمه ای برای نهنگ یا ستاره ی خاموش میشه انتخاب کرد
        مگر این که به درخت صفتی را اضافه کرد مثل فندوق یا بادام
        زیرا سرمه چشم رو از سوزاندن فندوق یا بادام با شعله ی شمع می سازند
        و این طور با سرمه ای ارتباط میگرفت و هم نماد خفقان و سوختن را می داد

        تا اینجا نقاط ضعف شاعر ما بود اما از این که تمام سعی اش را کرده و در بند های دیگر رنگ ها با فضا خیلی صمیمی و هم سو می‌باشند...


        من به این قلم امیدوارم
        و شاعر راه درازی را در پیش دارد

        انشالله در مرحله های بعد شاهد شعر های هانا در قالب سپید و نیمایی باشیم


        نبض قلم تان پر تپش
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ ۰۶:۰۷
        سپاس حدیث خندانک
        ارسال پاسخ
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        يکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۴۸
        سلام و‌ درود فراوان به شما منتقد گرامی و بی نهایت ممنون از وقتو حوصله ای که صرف کردید تا این نقد طولانی و ارزشمند رو بنویسید
        🌹🙏🌹🙏🌹

        پیرو حرفای شما باید مطلبی رو خدمتتون عرض کنم :

        نمیدونم اینکار صحیحه یا نه اما با توجه به شرایطی که دارم ، من احساسات و اشخاص رو در زندگی روزمره به رنگ ها ربط میدم و پیرو همین قضیه معانی خودم رو برای رنگ ها دارم. نه تنها رنگ بلکه بو ها ، مزه ها و جنس اشیا هم به احساس من مربوط میشن. برای همین از معانی سمبلیک و کلاسیک رنگ ها استفاده نمی کنم و با نماد های شخصیم شعر می نویسم . برای مثال طیف خاصی از زرد نماد جنون ، نارنجی نماد امید در عین حال سستی ، بنفشی که مدور و مواجه نماد خیال تلخ و... حتی طیفی از آبی که تو شعر انتخاب میشه هم نمادی از شخصیتی ذهنیه.


        امیدوارم تونسته باشم برخی ابهامات رو رفع کنم و دوباره سپاسگزارم بابت نقد مفیدتون🌹🌹🌹 باز هم اگه نظری دارید با گوش جان پذیرا هستم:)))))
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۱۹
        درود سرکار خانوم حدیث عبدلی گرانقدر و ادیب
        استفاده بردم از نقد شما خندانک
        ارسال پاسخ
        حسین قائدی
        جمعه ۲۱ خرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۱۸
        به شعرناب خوش
        آمدید. خندانک خندانک خندانک
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۵۳
        بسیار ممنون 🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        ابراهیم آروین
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۰:۰۸
        درود بر شما

        سروده‌ای زیبایی بود خندانک
        احسنت خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۵۷
        لطف دارید سپاسگزارم 🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۰:۳۸
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۵۷
        درود متقابل 🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۰:۵۶
        سلام .. و دیگر از وقت خواب گذشته
        فرصتی اگر بود به این سروده برخواهم گشت خندانک
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۰۰
        لطف می کنید 🌹🌹
        ارسال پاسخ
        حسین حسنی(بارهنگ)
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۳:۳۵
        عالی و بی نظیر خندانک
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۰۰
        🙏🌹🌹
        ارسال پاسخ
        بهروز ابراهیمیان
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۶:۱۲
        درود بر شما بانوی گرامی بسیارزیباست خندانک
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۰۱
        یک دنیا ممنون 🌹🌹
        ارسال پاسخ
        رضا رضوی تخلص (دود)
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۵۹
        سلام و درود بانو
        زیبا سروده اید خندانک خندانک
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۵۵
        ممنون از توجهی که به سروده بنده داشتید 🌹🌹
        ارسال پاسخ
        محمد مهدی بخارائی
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۲۴
        سلام و درود بیکران بر شما خانم آزاد بزرگوار و گرانقدر و گرامی خندانک
        " احساس " تبلور می کند در این موج احساس که ارائه دادید.
        شكوفه عشق ، با شهد فقدان ، سیراب می شود تا درختی نمایان شود که " با سرگشتگی انتظاری می زاید " .شهدی که جلوه های زیبایی هست از تعاریف متفاوت از رنگ ها. شهدی که همیشه شیرین نیست ؛ می تواند نارنجی و پر شور باشد یا قرمزی تند و آتشین ، عشقی غلیظ که در هر حالتی می ماند ، یا زرد و آشکار یا...
        تعاریف زیبایی از مفهوم رنگ ها ارائه دادید. با نگاهی متفاوت ،
        خواننده را به لمس رنگ ها می برید و چشم ها را به ابعاد دیگری از زندگی ، می گشایید . ابعادی متفاوت که افرادی در آن ،
        میمیرند و زنده می شوند ، " مرگ هایی ناتمام " که به انتخاب
        آبی می رسد " آنچنان وسیع که اعداد رنگ می بازند " .
        بی تابی هست و آرامش ، و دور بودن از هر نوع آسایش.
        تصاویر زیبایی که ارائه دادید ، هر خواننده ای را مجذوب می کند
        و عشقی را نمایش می دهد که با بی وفایی یار ، نمی میرد
        بلکه هستی عاشق باوفا را اینگونه می کند : آويزان تزلزل خود.
        بسیار زیباست خندانک
        درود بیکران بر شما خندانک 🌼🌼
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۵:۴۹
        توصیفات و تشبیهات شما بسیار زیبا تر از شعر من جلوه میکنند ، سپاس بی نهایت بابت عنایتی که به این شعر داشتید 🌹🌹🌹🙏
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۰۸
        سلام،خوش آمدید خندانک
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۱۰
        🌹🌹
        ارسال پاسخ
        بهنود کیمیائی
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۲۶
        درودها





        ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۳۰
        🙏🌹🙏🌹🙏
        ارسال پاسخ
        آرمان پرناک
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۲۱
        سلام و درود فراوان بر شما
        سروده طویل و زیبایی قلم زدید. این سروده پتانسیل بالای شما در سرودن
        اشعاری مثل سپید را نشان می دهد.
        موفق و پیروز باشید
        زنده باد طبع لطیفتان
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۳۵
        سلام و درود متقابل
        بسیار سپاسگزارم بزرگوار هستید 🌹🌹🌹🌹🙏
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۰۰
        درود فراوان بر بانو آزاد بزرگوار
        بسیار
        زیبا
        بود خندانک
        مجتبی شهنی
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۰۱
        به شعر ناب خوش آمدید بانو گرامی خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۲۷

        درود بانو
        به سایت وزین شعر ناب خوش آمدید
        سروده تان خوب است و قابل تقدیر
        اما بلند بودنش برای خیلی از کاربران حوصله زیاد می طلبد
        موئید باشید
        ---------------- خندانک خندانک خندانک
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        يکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ ۰۰:۴۷
        درود بر شما و متشکرم 🌹🙏🌹🙏
        ارسال پاسخ
        مجید قلیچ خانی
        يکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۲۳
        درود سرکار خانوم هانا آزاد
        ابتدا خوش آمد عرض میکنم خدمت شما
        و سپاس بابت شعر ارزشمندتان
        در استفاده از نمادها پیرو سلایق و تعابیر زیبای شخصی خودتان هستید،بسیار هم عالی اما کلید حل تعابیر شخصی برای مخاطب ممکن است در اختیار نباشد و دچار سردرگمی بشود...اما امید این است که بعد از شناخته شدن قلم شما راهکارها برای کشف رازهای شعرتان آشکار و مسلم باشد برای مخاطبین محترم شعرتان...
        گل تقدیمتان خندانک
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        يکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۴۰
        بسیار ممنون ، اميدوارم همانگونه شود که شما میفرمایید 🌹🌹🙏
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ ۰۱:۱۶
        دروتان هانا جان
        بسیار زیباست
        مانا قلمتان خندانک
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۳۸
        بسیار ممنون 🌹🌹
        ارسال پاسخ
        سید محمد حسین شرافت مولا
        دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۲۶
        درود بر شما بزرگوار
        زیباست
        در پناه حضرت حق باشید
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۳۵
        🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        امیرعلی اسفندیاری (هور)
        جمعه ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ ۰۰:۳۶
        خندانک خندانک خندانک
        هانا آزاد
        هانا آزاد
        جمعه ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۱۱
        🌹🌹🙏
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8