من اینجا بد گرفتار تو و هشت سال آوارت
بیا بنگر چها کردی تو با ما آخر کارت
به خاکستر نشینی ما اگر چه عمرمان طی شد
به ریش ما بخندی تو کنون که بسته ای بارت
به این ماتم زده کشور چه جای ماندنی باشد
برو سوئیس و کانادا ، خدا باشه نگهدارت
به ما نه لااقل رحمی به حزب خویش می کردی
تو از حزب آبرو بردی ، بود حزبی طلبکارت
چه بد بیچاره تر کردی تو این بیچاره مردم را
روا باشد بگیرند و کشند بر چوبه ی دارت
نه صنعت رونقی دارد نه بنگاه کشاورزی
سیه شد روزگار ما از این افکار بیمارت
زدی شخم اقتصاد ما عجب گاو آهنی ، گاوی
ز بس زیر و زبر کرده نمود از خواب بیدارت
خبرداری که بنزین را گران کردند بعضی ها
نگویی بی خبر هستی کنون کردم خبردارت
تو از برجام می گفتی ، من از فرجام ترسیدم
گلابی های برجامی نیاید توی بازارت
سرآغاز بنفشی بود بهر دولتت اما
گمانم قهوه ای گردیده رنگ دولت زارت
گشایش های پی در پی به ما از بس که آوردی
نشان از پارگی دارد ، دقیقا مثل شلوارت
چه بد دکتر کلیدت را به قفل ما فرو کردی
ز کار افتاده جا قفلی ز اقدام زیانبارت
کجا می سوزدم دانی که بوی دود می آید؟
سرانگشتم که با رایی خودم کردم گرفتارت
زیباست
خدا نگهدار