بابا شَمَل
اگر شهزاده ی عشق ،
میمانْد دراین خانه ی دل
دیو به این خانه دگر طمع نمیکرد
اگر گول نمی خورْد این دل
به گریم های قشنگ و، بَزکهای
آن دیوِ لعنتی
شهزاده ی عشق ،
آن دخترِ شاه پریان
اینگونه که شد ، عمل نمیکرد
همه میلِ نفْس ،
به آنهمه لولیدن و، اختلاط با نقابها بود
شهزاده که هیچ نقاب نداشت
اوهمیشه صاف و صادق بود
اگر مانده بود ،
با رفتنش این دل را ،
پُر امل نمیکرد
خیلی وقتها ، ما آدم ها
فریب می خوریم خیلی ساده ،
به نفْس ها و،
آنهمه نقاب ها
اگر مانده بود زن ، به پرده نشینی
ام المومنینِ خوبی میشد
دگر،
رهبریِ جنگِ جمل را نمیکرد
ولی ما میانِ انتخاب ، بینِ دیو و پری
هنوز هم در شک ایم
اگر درخواب های ، خرگوشی مان
اندکی هم که شده ، نشان ز بینایی بود
این نفْس بجای دیو، برقتلِ پری کمر نمی بست
بهرِ دست بند زدنش ،
وقیحانه وی را دمر نمیکرد
اگر جاهل نبودیم به قضاوت
دگر بی مخیِ شعبان ها ،
رمضانهای، بی روزه و تقوا
دگر بی افکارِ موت و آخرت
یه کَتی نفْس ، خودش را ، نقابی نمی پوشانْد
خودش را همچون ،
باباشمل نمیکرد
با آنهمه یکریزِ گناه ،
به زیرِ انهمه گذر
آنهمه لذت بودن با پری را ،
دلِ وامانده مان ،
بی ثمر نمیکرد
بهمن بیدقی 1400/3/10
بله یاد فیلم بابا شمل فردین بخیر
درودها
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀