جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر زیبا بنماران (زیبا)
آخرین اشعار ناب زیبا بنماران (زیبا)
|
ای شه نازنین من
از در آشتی
در آ
گشته بهار بوستان
وقت دریغتان
چرا
ماه به روی یاسمن
نور چو می
کشیده است
چشم من
آن نگار مست
دیرگهی ندیده است
فصل خمار می رسد
ساغر غرق باده کو
شه ز شکار می رسد
در عجبم پیاله کو
ساقی گل عذار ما
گشته خراب کار ما
می برسان
که از سرم
پر نکشد پیاله ها
غم ز بهار ؟
ای عجب !
بخت به خواب ؟
در طرب !
نوش بگو
دعای تو
فاصله را کند وجب
ذره به ذره می چشم
طعم گس شراب تو
ای به فدای نرگس
خفته ی
در نقاب تو
هو ز علی مدد ولی
نام مرا
نمیبری
درد فزون مکن
بیا
چون که حلال انوری
سرخترین شراب را
نذر حضور کرده ام
مزه لبان لعل تو
ویار نور کرده ام
هور کشان کشان مرا
می کشدم به طور تو
شمس منی
که اینچنین
مست شدم ز نور تو
بوی هبوط میدهی
در سر و شکل و
پیروهن
من به فدای کاکلت
در نجف
ای عشق من
ناله به ناله
می شود
از تو سبو سبو چشید
سایه به سایه
میشود
با تو به دلستان رسید
حیف
نمیتوانی از
منظره ات گذر کنی
لحظه ای آنچه چشم من
مینگرد نظر کنی
محو بهار میشوی
در دم صبح
بهترین
عمق دو گوی عشق را
از در چشم من
ببین
چانه ای از هوای تر
لب تو مگو
به از عسل
گونه ی استخوانیت
هم هنر است و
هم سول
آن قلم دو شاخه ات
مرکز ثقل
صد هنر
هیچ نمیرسد کسی
به پای آن
دو چشم تر
وقت سخن
مرا بخوان
آیه ی مستطاب عشق
من به هزار خاطره
می بزنم
به نام عشق
در رده بندی جهان
شمس و شموس این دری
تخت تو
تاج قلب من
سرور هر چه مهتری
شه که به خانه میرود
شاه نشین برای اوست
خانه که نیست جان من
لیک که این کمین
از اوست
لایق شه نمیشود
جان من و
جهان من
بنده ی کمترین شدم
قهر ز خاطرت
بکن
صبر و سکوت
چون کنم
بلبل داغ دیده ام
روی گل تو را ببین
یک دهه شد
ندیده ام ...
واگویه های عشق : زیبابنماران
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود