سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 16 اسفند 1403
  • روز وقف
7 رمضان 1446
    Thursday 6 Mar 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      پنجشنبه ۱۶ اسفند

      کوچه به کوچه

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۷:۱۳ شماره ثبت ۹۹۰۱۵
        بازدید : ۳۷۰   |    نظرات : ۱۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      کوچه به کوچه
       
      یادش بخیر، اون قدیما
      توو شبای عید
      خونواده مون ،
      صله رحم و،
      خنده و لبخند
      قدم زدنی توو خیابونا
      کوچه به کوچه
       
      مغازه ای شاد ، برسرِکوچه
      از بابا پیره ، هِی می ‌خریدیم ،
      مدادِ سوسمار
      هِی می ‌خریدیم ، پاک کنِ عطری
      بهش می گفتیم : پاک‌ کنِ  بویی
      بوی خوبی داشت
      هِی می خریدیم، هَله هوله ها، همه خوشمزه
      صدای خوردن ، از روی ولع ، مَلَچ مولوچه
      آدامسِ خروس ، شکلات کشی
      خروس قندی ، تمرِ هندی
      بسته آلوچه
       
      بازی میکردیم ، بازی های خوب ، حتی با مورچه
      قاصدک می برد ، بالا بالاها
      مثل بالن بود آن قاصدک ، برای مورچه
       
      یه عالمه ، گنجیشکِ شیطون
      جیک جیک می‌ کردن ، نزدیکیامون
      پُربودند همه، از بازی ها ، از ورجه  وورجه
       
      دنیای ما گاه  ، یه دونه جوجه
      مرغ ها بی خروس ،
      گاه میدوئیدن ، داخلِ کوچه
      غیرتی میشد خروسِ غیور ،
      روی گردنش رگ میزد بیرون
      نعره میکشید ، قوقولی قوقو
      دنبالشون میرفت ، دَوون دَوون ، داخل کوچه
       
      گاهی شیطونه، توو جلدمون میرفت، شیطون میشدیم
      کلک میزدیم ، تووی  گُل یا پوچ
      وقتی بازمیشد ، یکی یکی ، مشتِ کوچولو
      چشمها قلمبه ، ای دادِ بیداد ،
      این مُشت هات که باز، همشون پوچه !
       
      موقعِ سفر، مگسِ موذی
      حبسش میکردیم ، پشت شیشه ها
      تا  رها شود ، به شهری دیگه
      به تلافیِ آنهمه وز وز، حیوونی انگار،
      پرپر میزد ،  پشت گیشه ها  
      وقتِ دور شدن ، ولش میکردیم ،
      بهش می‌ گفتیم : اگه مردی برگرد
      باز بجای قبل ، باز به اون کوچه
       
      می رفتیم شمال
      سوغاتیهامون ، یا نوشین بود ، یا نادری
      یا گردویی ، یا نارگیلی
      هردو، کلوچه
       
      چه عطری داشت
      همه سبزی ها ، همه میوه ها
      تووی بازارچه
      چه بویی داشت
      همه ی گل ها، تک تکِ گُلهای توو حیاط
      چه اقاقیا ، چه گلهای یاس ، چه محمدی ،
      چه و چه و چه
      مامان بزرگ، روحِ خوبش شاد، الآن دیگه،
      بالابالاهاست ، پیشِ خداست
      کنارِ مُهرش ، یه مشت گل یاس
      چه بویی میداد ، عطرِ نمازش
      عطرِسجاده ش، عطرِایمانش، مهربونی هاش ،
      همه و همه ، لایقِ بوسه ، درخورِ ماچه
       
      مربا آلبالو، یک قطره بود سهم آن مورچه
      حالِ خوبی داشت، باولع  میخورد، بعد ازخوردنش
      قرمز میشد ، تهِ آن مورچه
       
      کاری نداشتیم ، به وحشی ها ، به قاتلا
      به جنگ و بنگ
      می خندیدیم همه ، به عکسشون ،
      به هیتلرِ که، بالای لبِش، خرچوسونه بود بجای سیبیل
      به استالینِ سگ سیبیل
      موسیلینیِ بی سیبیل
      می خندیدیم به اسمِ مسخره ش، پیرواش میگفتند بِهِش دووچه
      مازنی ها ، به پستان ، میگن دوچه
       
      آزاد بودیم
      هم سنی هامون ، اگه سد بودند ،
      به ایده هامون
      به بازیهامون
      به ما می گفتن، که بازیهامون همشون پوچه ،
      رُک می گفتیم، حرفامونو بی غم ، آخه به توچه
       
      انقلاب شدش، تند رفتند اول
      موسیقی ، کفر شد
      خواننده ، مطرب
      هنر، اسمش شد ، فسق و فساد
      دستِ بی آستین ، خط خطی میشد ، به ضرب کاتر  
      هیچ مسئولی ، این گناه هارو ننامید فساد
      هیچکس جرأت ، نکرد بگه ، به کمیته ی زور
      مردحسابی ، زن حسابی ،
      این نعره ها، این رفتارا، این هنرِته ؟ آخه به تو چه
       
      هیچکس جرأت ، نکرد بگه
      به تعصب ها ، بدیهاشونو ، رُک و راست بگه  
      ازکجا بگم ، دلم گرفته ،
      از که و که و که 
      از چه وچه وچه
      از بس که ، مالِ مردمو خوردند
      هنوزهم جاش ، اکثراً باقیست، روی لب هاشون
      انگار که حروم ، حلال بوده ،
      انگار که تلخی ، شیرین بوده ، همچون عسل
      آبروشون رفت ، چون دهناشون ، هنوزهم  نوچه
       
      آسمونو کُشتند
      زمینو خوردند
      اونم دولپی
      مالِ خلائق ، کلی شو بردن
      چشمشونو بستن
      هیچی نبینن
      مثل کبک بودن
      خدا که میدید !
      اون چشمها که ، خدارو ندید ،
      اما با عشق ، ابلیس  رُو دید ،
      بنظرِ من ، اون چشمها لوچه ؟
       
      آره عزیزم، بعضی وقت ها، تأملی، فقط باید
      کوچیک که بودیم
      میون بازی
      پاز میشد بازی
      با یک کلمه ، میگفتیم " موچم "
      بهرِ یه کاری ، غیر از بازی
      میدیدیم سریع ، قطع میشد بازی  
      به احترامِ فقط ، یک کلمه ، که اونهم موچه
       
      ولی حالا چی ؟ چی بگم به تو، عزیزِ دلم ؟
      آقا میگه ، خانم میگه
      انگار نه انگار
      یارو حالیش نیست انگاری
      توو سرش انگار، کاه و کاه گله ،
      چی بگم والله ، نمیدونم ، شایدم پوکه ، شایدم همه ،
      افکارش پوچه 
       
      هر روز که گذشت ، دیدیم دیروزا
      خیلی بهتر بود ، از امروزا ،
      تا جنبیدیم ، بچه گیمون رفت به ناکجا ، گم و گورشدش
      دنبالش بودیم ، می گشتیم که، بزرگیمون، اونهم گم شدش
      دیگه مدتهاست ، که ویلونیم ، توو هوای یافتنِ خودیم
      توو جاده ها ، تووخیابونا ، توو کوچه ها
      ویلونیم همه ش ،  کوچه به کوچه
       
      بهمن بیدقی 1400/2/8
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۷:۳۰
      درود استاد عزیز
      بسیار زیبا و خاطره انگیز بود
      مبین مشکلات جامعه خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۷:۵۸
      با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
      سپاسگزارم از نظر لطف و محبت شما
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      سید هادی محمدی
      پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۶:۰۵
      درود ها جناب بیدقی
      قلمتان نویسا
      🌹🌹🌹🌹🌹
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۲۰
      با سلام و عرض احترام آقای محمدی بزرگوار
      سپاس
      ارسال پاسخ
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۲۴
      سلام و ادب
      ما شاالله
      بسیار طولانی
      و البته زیبا واقعا خسته نباشید
      🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۱۹
      با سلام و عرض ارادت آقای خوشرو بزرگوار
      سپاسگزارم از نظر لطف شما و وقت گرانبهایی که برای خوانش آن صرف فرمودید گرانقدر
      سلامت باشید و شادمان
      ارسال پاسخ
      بهنود کیمیائی
      پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۸:۱۵
      هزاران
      هزار
      درود
      بسیار عالی بود
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۱:۴۸
      با سلام و عرض ارادت آقای کیمیائی بزرگوار
      سپاسگزارم از نظر لطف و محبت شما
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      بهرام معینی (داریان)
      پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۱:۳۱
      درود های فراوان وارادتی بی پایان جناب بیدقی ادیب فرزانه وگرانقدر
      بسیار شیوا وموزون وسر شار از احساس و خاطره
      قلمتان مانا
      کامیاب وتندرست
      در پناه حق
      ایام بکام
      🌷🌷🌷🌷
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۱:۴۸
      با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
      سپاسگزارم از نظر لطف و محبت شما
      شاد باشید
      درپناه خدا
      ارسال پاسخ
      مجتبی شهنی
      پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۱:۰۸
      درود فراوان
      بسیار بسیار
      زیبا و عالی
      بود🌺🌸🌺
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۳:۰۳
      با سلام و عرض ارادت آقای شهنی بزرگوار
      سپاسگزارم از نظر لطف و محبت شما
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      حدیث عبدلی (یارا)
      جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۲:۰۶
      سلام و عرض ادب و احترام

      جناب بیدقی بزرگوار درود بر شما

      زیبا قلم میزنید

      شاعرانگی هایتان مستدام

      خندانک
      خندانک
      خندانک

      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۳:۰۴
      با سلام و عرض احترام بزرگوار
      سپاسگزارم از نظر لطف و محبت شما
      سلامت باشید
      ارسال پاسخ
      پریسا مصلح
      جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۰:۲۵
      درود برشما موفق باشید خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۱۶
      با سلام و عرض احترام بزرگوار
      سپاس
      سلامت باشید
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3