سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        نخ سبز

        شعری از

        فاطمه سلطانی

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۰:۵۴ شماره ثبت ۹۸۸۵۲
          بازدید : ۳۴۷   |    نظرات : ۲۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فاطمه سلطانی

        به رنگ سبز نخی بسته ام 
        نخی سبز به زندگی
        و سرنوشت را بدنبال خود می کشم
        در ساکِ کوچه آفتاب دارم و در پیرهنم ماه
        با شعرهایِ آبکی 
        در تمام روزهایِ دراز که با یک فنجان قهوه تلخ به پایان می رسد
        سپیدی کاغذ را سیاه میکنم
        با کلماتی که درد را مشق کرده اند
        اینک
        در روزهایی که زخم ها مکررند 
        با آدم هایی که رنگ باران را گم کرده اند 
        و پنجره را نگاه میکنند تا ازحسرت باران بمیرند 
        آفتاب خون دماغش بند نمی آید
        نخ زرد میشود و ریسمان سرنوشت درهم می پیچد
        باید بروم 
        باید پیش از روزهای ابری بروم 
        من آهسته خواهم مرد 
                    آهسته خواهم 
                      مرد 
        شاعر که باشی همه می دانند کدام روز خوب نیستی...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۱:۴۰
        درود بانوی بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        دستمریزاد
        موفق باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        فاطمه سلطانی
        فاطمه سلطانی
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۰۸
        سپاس از شما جناب استکی عزیز
        و درود بر شما ...🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۰۴
        با سلام بر اهالی شعر
        و بانو سلطانی
        اولین شعر بانو سلطانی را که خواندم نوید شاعر خوش قریحه با قلمی خوب و با استعداد و احساسی عمیق که در شعر دوم هم ویژگی هایشان کاملا ملموس و نمایان بود
        بنده شخصا خوشحالم از حضور دوستان جدید و با قلمی قوی تا تنوع شعر برای یادگیری بنده بیشتر شود
        و از اشعار با سلایق مختلف آشنا شوم و امیدوارم بانو سلطانی با رفع برخی ایرادات اشعار بسیار قوی تری را منتشر کنند
        این شعر ایشان هم پر از تصویر بود و زیبا و نشان از آشنایی ایشان با ارائه های ادبی و قدرتشان در خلق تصاویر موفق هم بودند البته شعر ایراداتی هم دارد از نظر بنده ی حق که همیشه جسارت کرده و در محضر اساتید زبان درازی می کنم و پنجره سبز را اشغال

        _خط اول و در تکمیل آن خط دومِ شعر تصویر زیبای داشت
        اما
        در جمله اول از خودم پرسیدم مگر می شود به رنگ ها نخ بست؟
        در سطر بعدی متوجه منظورتان شدم که به زندگی نخی سبز بسته اید اما بازهم مبهم بود و چرا نخ؟؟ زندگی چقدر میتونه سبک باشه که با نخ بتوان کشید همان ریسمان که در اواخر شعر نوشتید اینجا بهتر نبود؟
        و اینکه چرا رنگ سبز؟ ریسمان سرخ بهتر بود و با خون دماغ آفتاب همخوانی داشت و اینکه کاش مفهموتان را در یک سطر و یک جمله منتقل میکردید مثلا :
        ریسمان سرخی بسته ام
        به زندگی

        _و شعرهای آبکی رو دوست نداشتم

        _کوتاه نویسی خیلی به بهتر و زیبا تر شدن و جذب مخاطب کمک میکنه امروزه کسی حوصله طویل خوانی نداره و خط ششم خیلی طولانی شد
        _کاش به جای رنگ باران از مسیر باران استفاده میکردید و گم کردنش منطقی تر بود و اینکه باران اصلا رنگ نداره
        _معمولا از پنجره بیرون را نگاه می کنند و کسی خود پنجره را نگاه نمی‌کند

        _نخ زرد می شود؟چرا؟

        _ریسمان از کجا آمد؟ کاش همان اول بجای نخ از ریسمان استفاده می شد

        _پیرهنم [پیراهنم]

        _بند نمی آید [می آید]

        __خواهم مرد[خواهم رفت]

        _آهسته خواهم مرد یکبار کافی بود


        بنظر شما و اساتید اینگونه بهتر نبود؟
        ********

        به زندگی
        ریسمانِ سرخی بسته ام
        و سرنوشت را دنبال خود می کشم
        در ساکِ کوچه، آفتابی دارم و در پیراهنم ماه
        و تمام روزهایی که
        با یک فنجان قهوه به پایان می رسد

        سپیدیِ کاغذ را سیاه میکنم
        با کلماتی که درد را مشق کرده اند
        اینک
        در روزهایی که زخم ها مکررند
        آدم هایی که مسیر باران را گم کرده اند
        از پنجره نگاه میکنند تا
        در حسرت باران بمیرند

        آفتاب خون دماغش بند می آید
        ریسمان سرنوشت درهم می پیچد
        باید پیش از روزهای ابری رفت
        باید آهسته رفت
        شاعر که باشی همه می دانند کدام روز خوب نیستی...

        یا حق🌿🌿🌿
        فاطمه سلطانی
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۴:۳۲
        سپاس از شما جناب استکی عزیز
        و درود بر شما ...🌹🌹🌹
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۵:۱۹
        درود بانو به به
        اين قلم حرفها براي گفتن دارد
        قلمتان سبز خندانک
        فاطمه سلطانی
        فاطمه سلطانی
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۰۷
        درود بر جناب علامیان عزیز
        سپاس از لطف شما
        (اين ستارگانِ چشمك زن
        كز كهكشان بيرون زدند
        تا ايوان را
        محلي براي
        قرارهاي يواشكي سهيل و ثريا كنند...
        روزمرگيِ من است.)
        واین قلم نشان از روزمرگی های من دارد ....
        قلمتان مانا جناب علامیان بزرگوار🌸🌸
        ارسال پاسخ
        فاطمه سلطانی
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۲۲
        درود بر جناب مازیار خوش ذوق
        از اظهار لطف شما سپاسگذارم ،
        بربنده منت گذاشتید .
        خیلی از نقد بجای شما لذت بردم .
        و این تصویر جدید از نوشته ام را می پسندم،
        امید که با یاری و استعانت دوستانی چون شما کلامم پررنگ تر و محتوا قابل دسترس تر بشود

        مخلص کلام ....سپاس بیکران جناب مازیار عزیز
        فاطمه سلطانی
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۲۶
        درود بر جناب علامیان عزیز
        سپاس از لطف شما
        (اين ستارگانِ چشمك زن
        كز كهكشان بيرون زدند
        تا ايوان را
        محلي براي
        قرارهاي يواشكي سهيل و ثريا كنند...
        روزمرگيِ من است.)
        واین قلم نشان از روزمرگی های من دارد ....
        قلمتان مانا جناب علامیان بزرگوار🌸🌸
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۵۹
        سلام خانم سلطانی .. شعرتان قابلیت بالایی داشت و خوشحالم کرد . فقط یک پیشنهاد : در پاسخگویی به کامنتهای دوستان روی گزینه ی " پاسخ " بزنید که الصاق شود .
        فاطمه سلطانی
        فاطمه سلطانی
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۰۳
        سلام بر مهرداد مانا
        ممنون از اظها. لطف شما سپاس🌸
        ممنون از راهنمایی شما عزیز خودم اصلن دقت نکرده بودم خوبه که به تازه واردها یادآوری کنید 🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۱:۵۷
        درود فراوان بر بانو سلطانی بزرگوار
        بسیار
        زیبا
        بود خندانک
        فاطمه سلطانی
        فاطمه سلطانی
        يکشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۸:۲۲
        درود بر جناب شهنی
        سپاس ازمهرت
        پاینده باشید
        ارسال پاسخ
        فاطمه غیبی پور
        يکشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۱:۰۴
        شاعر که باشی همه می دانند کدام روز خوب نیستی

        کاملا موافقم بانو سلطانی عزیز خندانک زیبا سرودید خندانک
        فاطمه سلطانی
        فاطمه سلطانی
        يکشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۸:۱۹
        سلا عزیزم
        ممنون که خواندید
        سپاس از مهرت دخترم🌹🌹🌹😍
        ارسال پاسخ
         موسی عباسی مقدم
        يکشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۶:۲۶
        سلام بزرگوار زیبا بود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فاطمه سلطانی
        فاطمه سلطانی
        يکشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۸:۲۰
        درود بر جناب عباسی مقدم
        زیبا نگاه شماست
        و سپاس🌺🌺
        ارسال پاسخ
        بهروز ابراهیمیان
        دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۱:۵۴
        بسیارزیباسرودید شاعرگرانمهردرودهاقلمتان همچنان توانا خندانک
        فاطمه سلطانی
        فاطمه سلطانی
        دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۷:۴۰
        درود بر جناب ابراهیمیان
        سپاس از مهرتان🌹
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۲:۲۱
        بسیار عالی است
        درود بر شما بانوی شاعر
        ------------
        خندانک خندانک خندانک
        فاطمه سلطانی
        فاطمه سلطانی
        دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۷:۴۲
        درود بر جناب میناآباد
        خوشحالم که محضر اساتید فیض میبریم ..ممنون که خواندید 🌹🌹
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۶:۵۶
        سلام ودرود فراوان شاعر گرامی بانو سلطانی بزرگوار
        بسیار عالی وزیباو
        جالب بود موفق باشید خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        فاطمه سلطانی
        فاطمه سلطانی
        دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۷:۴۶
        درود برجناب فتحی
        عالی نگاه شماست ...
        سپاس 🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        اکبرامرایی
        شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۲۹
        درود بانوی خوش فکر خندانک
        واقعا لذت بردم سپاس فراوان
        فاطمه سلطانی
        فاطمه سلطانی
        شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۰ ۱۵:۵۷
        درود بر جناب امرایی
        سپاس از لطف شما پاینده باشی 🌺🌺
        ارسال پاسخ
        مسعود آزادبخت
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۴۵
        درود برشما گرانبانوی ادیب
        واقعا ستایشتان میکنم از این ذهن بسیار لطیف ،از تراوشات ناب ،از ترکیب های عالی،زبان ساده ،روان ،مفهومی،قابل درک
        فقط جسارت نباشه ساختار شعرتان رو یکم بهبود ببخشید ،
        این گلها تقدیمتان
        خندانک خندانک خندانک
        فاطمه سلطانی
        فاطمه سلطانی
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۱۵:۴۷
        درود برجناب آزاد بخت عزیز و چشم سعی خودم را می کنم
        ممنون از اظهار نظر شما ...سپاس🌺🌺🌺🌺
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۳:۰۱
        سلام و درود بانوی عزیز و گرامی خندانک
        بسیار زیبا و پر از احساس خندانک خندانک خندانک
        فاطمه سلطانی
        فاطمه سلطانی
        يکشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۶:۴۰
        و درود بر جناب خوش بین
        سپاس از لطف شما🌹
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8