تا انتهای راه تو ویرانه ها بر من گذشت
مجنون شدم تا رد شدن دیوانه ها بر من گذشت
از دیده دیدم میروی ویرانه شد کاشانه ام
آواری آمد بر سرم کاشانه ها بر من گذشت
بر من گذشت آن گم شدن در آرزوی گلرخان
از من گذشتی گلرخم بیگانه ها بر من گذشت
ویرانه تا ویرانه ها ویران شدم بی جان شدم
جانا چه گویم زین جنون جانانه ها بر من گذشت
تا آمدم تنها شدم تنهاتر از تنهایی ام
تا آمدی زین ماجرا دردانه ها بر من گذشت
راهی شدم با کوله ای تا رد شوم از راه تو
جلد کدامین خانه ای بی لانه ها بر من گذشت
دامی به شوقت در رهم گستردی و راهی شدم
از دام تو تا رد شدن بی دانه ها بر من گذشت
تا رد شدی راهی شدم راهی سوی بیراهه ام
هوش از سرم رفت و همه میخانه ها بر من گذشت
تا رد شدی تکرار تو تنهاترین امید من
تا ابتدای دیدنت شکرانه ها بر من گذشت
کِی رد شدی از دیده ام؟ دل مانده در راهت هنوز
افسون شدم از رفتنت افسانه ها بر من گذشت
ما را رها کردی برو راهت سلامت همسفر
تا پر کشیدن سوی تو پروانه ها بر من گذشت
...
مهدی بدری(دلسوز)
بسیار زیبا و دلنشین بود
دستمریزاد
موفق باشید