يکشنبه ۲ دی
جبر روزگار شعری از کبهان ژولیده انارکی
از دفتر اسیر دل نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۷:۵۱ شماره ثبت ۹۸۵۴۹
بازدید : ۲۶۶ | نظرات : ۳
|
دفاتر شعر کبهان ژولیده انارکی
آخرین اشعار ناب کبهان ژولیده انارکی
|
(جبر روزگار)
خسته ام گاهی ز جبر و گاه دیگر اختیار
گشته ام خانه نشینت گه ز دست روزگار
روزها دنبال هم می آید و عمرم تبه
می نماید در دیارم این چُنینم بیقرار
گشته ام حبس زمانه در میان کوره ره
مانده ام آخر چگونه از کدامین ره فرار
روز تا شب می شوم درگیر با افکار خود
بارالها ماندم از قول و قرار و اعتبار
گاه شیدا گشته ام از حال سرگردانیم
آن زمانی که شده درد دل من آشکار
بی قرارم کرده و پای فرارم هیچ نیست
قامت خود را نمی بینم به هر پا استوار
شعر(ژولیده) شده همراه افکار دلش
آخراو را می کُشد این ظلمت شبهای تار
#_کیهان_ژولیده_انارکی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
افراغ اندیشه را پاس بداریم
بداهه ای کوتاه :
"مار پیچی طولانی است
زبان چسبناک
مار خوابیده
روی گنج های
آشکار و نهان
سرزمین من