پنجشنبه ۱۱ ارديبهشت
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
من دو تا روزِ تولد دارم
دومی آمدنم بود به دیدار جهان
فارغ از میل خودم
خالی از خوف و رجا
بی نصیب از عزم و
بی خبر از همه جا
من از آن روز ولی
درک و تصویر درستی ابداً
هیچ ندارم در یاد
اولی روزِ ملاقات تو بود
وسطِ شهرِ امید
سرِ بازارِ جوانی ، بغل باغ دلم
زیر سروی به بلندای زمان
لحظۀ بارش احساس تو و
درکِ اشارات تو بود
من از آن روز
از آن ثانیۀ صفرِ تنفس با تو
که نگارندۀ آغازِ من از
تابشِ آیاتِ تو بود ،
دو سه تا دفتر صد برگ
پر از خاطره در سر دارم
من به آن روز
به آن لحظۀ زیبای دل افروز
به باران حیاتی
که ز آن حادثه بارید
به میلاد خودم از دلِ آن صاعقه
باور دارم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و خوش آهنگ بود