سه شنبه ۶ آذر
|
دفاتر شعر وحیدغفاری(فردین)
آخرین اشعار ناب وحیدغفاری(فردین)
|
توی راهی پا گذاشتم،که روزاش،طلایی بود # واسه جسم و روح من،تسکین رویایی بود روزام و زندگیم،وقف چیزی شده بود # بعد چند وقت تو خوشی ، آرامش،ازم ربود احتیاجم،اعتیاد ، شد ، فهمیدم وابسته ام # زندگیم برای مصرف ، مصرف بود زندگیم روزای طلائی من ، تیره شد و پریشون # غم و غصه ، جشن و شادی ، همشون بهونه بود فکر هیچ کسی نبودم ، پدرم یا مادرم# لذتش زیر زبونم ، عشقم شد و باورم اختیارمو گرفت ، غیرت و تعصبم # از وجودم رفت و انگار،نبود تو زندگیم پدرم ، برادرم ، مادرم با خواهرم،نگران من بودن # نگران و پریشون ، هیچ وقت آروم نبودن التماس مادرم،به خدا و نذری هاش ، اشکهای تنهایی اش # فهمیدم دل شکسته ست ، غمگینه،خون شده اون همه اشک انگاری که خواب بودم،دور و برم ندیدم # غرق اعتیادی سخت ، کر بودم ، نشنیدم خدا دستمو گرفت ، یه کارت طلایی داد # فهمیدم خوشبخت ترینم،فرصت دوباره داد فهمیدم که محکومم،گوش کنم،عمل کنم # کمک از خدا و همدرد ، راهی که پاک بمونم باید فعل خواستن و صرف کنم ، با ا اراده # پیش برم سوی هدف ، خوش بختی ست خیلی ساده ای خدا،ازین به بعد،میخوام با عزیزانم # بسازم و لحظه های خوشی رو ، بهشون هدیه بدم لحظه ها میگذرند ، معنی زندگی ام # مه خیلی نزدیک به،روزای خوشبختی ام عاجزانه از خدا ، میگم اینه خواهشم # زندگی کنم . .
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
ترانه زیبا و طولانی بود