پنجشنبه ۲۰ دی
|
آخرین اشعار ناب مهرداد عزیزیان
|
دیر وقتیست به هر ثانیه سرگردانم
بخت من دوخته لب مانده و خود خندانم
خنده ام نِی سرِ شوق است و از این اقبالیست
که به هر سفره ی مهمان شده بی دندانم
زندگی نیست به جز دم زدن از آزادی
بسکه از تنگیِ این دایره در زندانم
نبضِ بازارِ سخن رفته دگر از این دست
و چه دور از نفسِ گرمِ هنرمندانم
"بی تخلص" شب سردیست و من بی منزل
در پیِ کندن از این برزخِ یخبندانم
چون نگفتند بمن قاعده ی بازی را
کس ندیدست دمی بُرده ی این میدانم
بیش و کم قافیه را باخته ام اما باز
چشم دارم که از این قافیه رو گردانم
|
|
نقدها و نظرات
|
متشکرم جناب آزادبخت عزیز🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم جناب فتحی گرامی🌺🙏🌺 | |
|
سلام و درود سپاسگزارم محسن خان عزیز🌺🙏🌺 | |
|
سلامت باشید🙏🙏🙏 عقیده دارم اسم ذهن مخاطب را منحرف میکند غزل ها شماره دارند چون با همین شماره در کتاب بنده چاپ شده اند ولی چهارپاره ها چون هنوز چاپ نشده اند شماره ندارند و اسمی در لحظه برایشان انتخاب میکنم. به مهر خواندید🌺🌺🌺 | |
|
قدردان محبتت هستم ایمان عزیز خیلی خوشحالم که دوست داشتی این غزل را من خودم هم خیلی دوستش دارم و با روحیاتم کمی سازگارتر است🌺🙏🌺 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیبا بود