تو این فصل بهار تو پاییزی
برای اینکه از بی مهری تو لبریزی
شنیدی گفته اند از محبت خارها گل میشوی
نمیدانم ولی انگار تو سنگتر میشوی
اگر چه کم اندکی گاهی دل انگیزی
ولی دیگر به دل نمیشینی
دل من غنج میرود وقتی تو می ایی
اما با امدن من تو دلگیری
شهر نورانی میشود وقتی تو می ایی
اما با امدن من روز تو شب میشود
ایا این را خود تو میدانی
زیبا بود