يکشنبه ۴ آذر
از سخن چینان شنیدم آشنایش نیستم.. شعری از روحیا لرستانی
از دفتر شیدایی نوع شعر
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۱ ۲۱:۴۵ شماره ثبت ۹۶۸۹
بازدید : ۷۹۰ | نظرات : ۱۸
|
آخرین اشعار ناب روحیا لرستانی
|
هردمی بر من زدش زخم وجفای دیگری
باز می دیدش زمن مهر ووفای دیگری
«از سخن چینان شنیدم آشنایش نیستم«
آه .پیدا کرده شاید آشنای دیگری
چهل روزی دورم از مسجد.که دانم این خبر
امشب ازمسجد کشانم سوی جای دیگری
عذر«لا اکراه فی الدین«دارم و می میخورم
ای که منعم میکنی باز از دوای دیگری
گرخطای دینتان مستی است.نازم دینتان
چون خطایش هم دهد حال و هوای دیگری
ترک «می« شاید کنم.اما به شرطی این چنین:
امشب و فردا و فرداها.... .خطای دیگری
شیخ ما بس کن.کلاه خویش را محکم بگیر
بی سبب کس دل نمی سوزد برای دیگری
راستی دیدی دعای مادرم آخر گرفت
پیر گشتم پای تو اما تو پای دیگری
غرق خواهم شد دراین دریای تنهایی ولی
عرشه ی دل کی دهم بر نا خدای دیگری
ما به رسم شهریاران بگذریم از جرم دوست
جای نفرینش کنم امشب دعای دیگری
این چنین شیداگری دادی زکف اما بدان
مادری دیگر نزاید «روحیای« دیگری
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.