در خواب دوباره دیدمت، غمگینی
افسرده و گرم در من آرامیدی
سر خم شده بر شانۀ من افتادی
من کوه شدم که در سکوت خوابیدی
بالای سدی ز رودی بنشسته بُدیم
غمگین ز غریق های خویش، خسته بُدیم
من محوِ تو و تو در غمی نامعلوم
گویی که گره به فکر هم بسته بُدیم
در فکر فرو ریختن خود بودم
در فکر، خودم را به سقوط افزودم
ناگه به جمال تو شدم محو چنان
از یاد ببردم که چرا محزونم
ترسیدم اگر برانیم من چه کنم
در رود چگونه خویش را غرقه کنم
دیدم که در آخرین امید برگشتی
بر من نگه انداختی تا بوسه کنم
در خوابِ خودم تو را چه جذاب دیدم
از جذبۀ دیگران به کل بریدم
آنقدر ز حسرتت گریستم یک شب
از ماهیتم برون شدم خندیدم
من اشک شدم به رود تو جاری شم
افزون به حقیقتی ز بیداری شم
که بر رگِ تو رِسَم، تو را حس بکنم
در خون تو ذره های بیماری شم
من آرزویم تویی، تو اما خوابی
بی ماهیتی درون این بیداری
دنبال تو بیهُده نخواهم گردید
چون دانمت یک توهمی، رویایی
پ.ن: برای خواب زیبایی که دیدم و با هیچ کلامی نتوانستم توصیفش کنم!
با اهداء سلام .
فرا رسیدن بهار و نوروز سال 1400 شمسی خورشیدی را که متقارن شده با اعیاد پر برکت ماه شعبان و میلاد مسعود قطب عالم امکان حضرت بقیه الله الاعظم امام زمان علیه السلام را به شما و خانواده محترمتان تبریک و تهنیت عرض میکنم .
وازخداوند تبارک و تعالی آرزوی صحت و سلامتی همراه با توفیق روزافزون برای شما مسئلت می نمایم .
با تقدیم احترام استکی🌹🌱🥀🌿🌷☘️🌺🌾🌻