واله ترین
بیچاره ی دنیایی شدم
که خودش ،
بیچاره ترین است
ناچار به دنیایی دگر،
ز شدتِ بقا
دلباخته شدم
که خودش ،
پُرچاره ترین است
پاره پاره های همه دنیای دگر را ،
دوست دارم زیرا
آسمان و، ریسمانِ به هم بافته اش ،
پُربارترین و، پُرچاره ترین است
تو تصورت ز ژاله چیست ،
نشسته روی گلبرگ ؟
تو تصورت ، اشک است ز غمها ؟
یا که ، اشکِ شوق باران ؟
فقط میدانم روی گلبرگ تن ام ،
اشکِ زیبای بهار
پُر ژاله ترین است
این کودکیِ روح من ،
درمیان دنیا هرز رفته
اینهمه غم ، اینهمه درد
که نمودِ یک جوان نیست
نمودِ ناتوانیِ یه آدم ،
آنهم پُرساله، ترین است
ولی دراصل ،
باید آن کودکی میمانْد دراین ،
روحِ عابد
چونکه لحظه لحظه هایم با خدا بود
اینکه پُر طالع ترین است
یه نمودِ دنیا ، " خیلی خوبست "
اینهمه وسیله
دنیا بهرِ هدفی بزرگ ،
پُر کاله ترین* است
یه نمودِ دنیا ، " بد است خیلی "
خوشبختی درآن ، گاله ترین* است
اما جسم را ، به رسمِ هدیه
میدهم دو دستی ، به یار
اینکه بهرش ،
هیچ قابلی ندارد
ازمیانِ همه گلها ،
جسمِ پُر شهادتم ، لاله ترین است
شاید استغاثه ،
من را برهاند
شاید آن حنجره از دار گریزد ،
که پُر ناله ترین است
شاید آن سَری ، فخرِ ذبح گشتن
به خود گیرد ،
که پُر هاله ترین است
بی شک آن روح ، صفایی بیند ،
که برای یار و دلدار
بس واله ترین است
* کاله = کالا
* گاله = دور
بهمن بیدقی 99/12/16
بسیار زیبا و دلنشین بود
موثر و پر معنی
دستمریزاد