سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      بازیچه

      شعری از

      محمدرضا نجفی(خاموش)

      از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۰۰:۰۶ شماره ثبت ۹۵۹۷۱
        بازدید : ۲۷۴   |    نظرات : ۱۳

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمدرضا نجفی(خاموش)

      منو با طرز نگات بازی نده
      من دیگه قاطی بازی نمیشم
      صد بارم توبه کنی برگردی
      مطمئن باش دیگه راضی نمیشم
       
      من دلم رو واسه تو پل کردم
      توچه ساده از روی اون رد شدی
      هرچقدر باتو دلم یکرنگ بود
      ولی تو با دل من بد میشدی
       
      میدونم میگذره این روزا،ولی
      یه روز از بامن بودن خسته میشی
      از کنارم میگذری مثل همه
      به کس دیگه ای وابسته میشی
       
      قاب عکس خالی عکس تو رو
      از رو دیوار دلم ور میدارم
      میدونم زیر فشار غم تو
      یه روزی من آخرش کم میارم
       
      دلمو شکستی اما با مرام
      لااقل با یکی دیگه بد نشو
      از سر کوچه سبز خاطرات
      بی تفاوت از کنارش رد نشو
       
      ماهی قرمز تنگ شب عید
      هنوزم اسیر تنگ خودشه
      اما سیل غم تو برد منو
      دور از چشم عاشقات منو بکشه
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۱۳:۲۵
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و جالب بود
      دستمریزاد خندانک
      بهنود کیمیائی
      چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۰۷:۴۳
      سلام و صد درود بر شما شاعر گرامی بسیار بسیار عالی بود
      محمدرضا نجفی(خاموش)
      محمدرضا نجفی(خاموش)
      چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۱۱:۳۱
      ممنون از لطف و بزرگواری شما دوست عزیز
      ارسال پاسخ
      طوبی آهنگران
      چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۰۹:۰۸
      سلام جناب نجفی
      بسیار زیبا
      دفتری. خواندم پر از واژه نو بود
      از کنار غزلی سادکی در عاشقی
      از کمال شعری مملو بود
      محمدرضا نجفی(خاموش)
      محمدرضا نجفی(خاموش)
      چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۱۰:۳۰
      سلام بانوی بزرگوار. ممنون.برقرار باشید.
      ارسال پاسخ
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۱۹:۰۶
      اﻭ ” ﻣــﺮﺩ ” ﺍﺳﺖ
      خوابش از تو کوتاهتر و خواب ابدیش از تو طولانی….
      آسایش برایش مفهومش آسایش توست پس صبح تا شب درپی آسایشی است که سهمش را ازعشق تو میجوید…اگر آنرا دریابی!!
      ﺩستهایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ…
      تاحال به دستهایش نگاه کرده ای ؟ هیچگاه بدون خراش و زخم دیده ای؟
      ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ…
      ﺟـﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ میشود…
      ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤــﺎﻥ ﺩستهای ﺯﺑﺮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ…
      و ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺻﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ می بوسد ﻭ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﺸﻮﻯ…
      به او سخت نگیر..!
      او را خراب نکن..!
      ﺍﻭ ﺭﺍ “ﻧﺎﻣــــﺮﺩ” ﻧﺨﻮﺍﻥ..!
      ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه گیری نکن..!
      کمی بوی تنش عرق آلود است طبیعتش اینست ؛حواسش به بو نیست؛ فکر نان شب است….
      ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧــــﺦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺪﻭﺯﺩ…
      انتظار یک فنجان چای تلخ توقع زیادی نیست!!!
      از هر مرد ونامردی هرچه شنیده و دیده در صندوقچه قلبش پنهان کرده و آمده .اگر کم حرف میزند نمیخواهد کام تورا تلخ کند.
      ﻓﻘــــﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰﺩ…
      آن مردی که صحبتش را میکنم، خیلی تنهاتر از زن است..!
      ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخنهایش ﻧﻤﯿﺰند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ، ﺩست هایش را ﺑﺎﺯ کند، ﻧﺎخنهایش را ﻧﮕﺎﻩ کند ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎید..!
      ﻣﺮﺩ نمیتواند ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ، به دوستش زنگ بزند، یک دل سیر گریه کند و سبک شود..!
      ﻣﺮﺩ، ﺩﺭﺩﻫﺎیش را ﺍﺷﮏ نمی کند، فرو می ریزد در قلبی که به وسعت دریاست…
      آری یک مرد همیشه تنهاست چراکه سنگ صبور همه است و خودشانه ای ندارد که سرش را روی آن بگذارد…
      یک ﻭقت هایی،
      یک ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ،
      ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ:
      “میم” مثل ” مرد “
      محمدرضا نجفی(خاموش)
      محمدرضا نجفی(خاموش)
      چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۲۲:۵۶
      سلام و سپاس از ابراز لطف شما. غمی بزرگتر از تنهایی در حضور جمع نیست. چیزی تلختر از درک متقابل نیست. تنهاییم را با تنهایی شب و با ضرباهنگ تیک تاک ساعتم تقسیم میکنم. چه درد مشترکی!
      ارسال پاسخ
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۱۹:۰۷
      درود جناب نجفی زیبا سرودید خندانک خندانک خندانک
      مجتبی شهنی
      چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۱۹:۱۹
      درود فراوان بر جناب نجفی
      بسیار
      عالی
      بود خندانک
      مجتبی شهنی
      چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۱۹:۲۰
      خندانک خندانک خندانک
      سهیل خواجوند مانی
      چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۲۰:۲۷
      درود بر شما
      بسیار عالی سرودید
      دستمریزاد برادر
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمدرضا نجفی(خاموش)
      چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۲۲:۵۴
      سلام و صدها درود. شرمنده لطف و بزرگواری و محبت شما هستم. پاینده باشید.
      محمد باقر انصاری دزفولی
      پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۹ ۲۰:۳۸
      بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
      استادگرامی
      شعر تو بر دل من
      جمله نوازش باشد
      شعر خوان که شعرت
      گل ز بوستان شده است
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2