"لیلی"
عاشقی دارم چولیلی می کندمجنون مرا
طره مشکانش کندازجان جانانم مرا
چشم زیبایش مراگمراه عالم میکند
شوق چشمانش زندازدل به دریایی مرا
رنگ چشمانش زمردمی درخشددرشبم
بوسه هایم برزمردهرشب عادت شدمرا
رنگ مژگانش مه تاریک شب هایم شده
قد مژگانش کندیک بیدمجنونی مرا
هرچه گویم ازجمالش قطره دریایی شود
خط ابرویش کند ازخواب شیرینم مرا
گربخنددمی کندامواج دریایی دلم
موج لب هایش بردبرزیرطوفانی مرا
قامتی داردچوسروان درقیام عاشقی
قدرعنایش کندسرهنگ گردانی مرا
گردهدیک دل به من بخشم هزاران گاوومیش
حال که صددل داده است همراه چوپانی مرا
دسته گل هامیدهم گرمن ببینم یک ورا
گرببیندآمدم بخشدگلستانش مرا
اوهمان لیلی دوران است وشیرین برزمان
گربگریم می دهد ازکاخ بیستونش مرا
پابزاردروی چشمانم کنم جانم فدا
چون ببیندمی دهد آغوش گرمش برمرا
گرچه من کوه هانکندم برسرم جانم فدا
اونمی خواهد گذارد رنج دورانی مرا
گربخواهدمی کنم دردل وراجبل العظیم
این کلان رنجش بودیک نوش دارویی مرا
گرنمی خواهدفلک اورا رساند بر دلم
یازنم خودرابه کوه یامی کشداین غم مرا
گربخواهد می رساند ان خدااورابه من
گررسداوبردلم هیچ غم نباشد برمرا
عاشقانه و زیبا بود