آسمان آرامتر
لحظه ای آرام گیر..
برتنِ واماندهِ رنجورِ این خاکِ وطن
خسته شد از بس کشید
بار داغِ نوعروسانِ جوان
شانه اش سنگین شده
از عروسکهای برجامانده در سیلابها
اززمین های ترک خورده،
از پس پس لرزه های ناتمام
سازهِ ویران شده
آسمان یکدم به خود
رنگ آرامش بده
تا که شاید مادری پیدا کند
از میانِ آبها
دخترِ زیبای خود
مانده است بر روی آب
ریسهِ گیسوی او
آسمان آرامتر
کودکِ ماندِبه گِل
صورتِ گریانُ تلخِ مادرش
آسمان آرام گیر
مادری هم گمشده
زیرِسیلابِ تمامِ اشکِ تو
زخم چندین سالهِ کهنه زمین را تو نمی بینی مگر
آسمان آرامتر
آسمان آرامتر....
****
آمده ای تا حال وهوای مردمان دیارم عوض کنی
آمده ای جان ببخشی وزمین را سبزکنی؟
خوش آمدی بهار
امابگوچه شد که با آمدنت
تمام بغض آسمانت شکست
وهوای دیارم گرفت..
ازدلت بگو که چگونه راضی شد
تابه غم نشستن وطنم را نظاره گر باشد
**
این شعردرزمان رخداد وقایع تلخ بهار ۹۸ به زبان سخن درآمد
سارا رحیمی:پ ۹۸/۱/۶
*نیستی*