جمعه ۲ آذر
التماس شعری از شهاب نجف آبادی
از دفتر دلنوشته ها نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۹ ۱۰:۴۷ شماره ثبت ۹۴۲۲۰
بازدید : ۱۷۱ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب شهاب نجف آبادی
|
التماس
بیا ! یکدم ببینیم آن قدّ و بالای رعنا را
که تا سیراب سازیم از نگه، چشم تماشا را
قشنگیت ، آن چنان مصداق پیدا کرده در خاطر
که ویران میکند هر کس در آن، دیوار حاشا را
تو را جان عزیزانت قسم ، هر وقت میآیی
مکن محروم از آن لب های شیرین ، بیش از این ما را
به سوز و عشق و سودای تو دل، طرفی نمیبندد
مگر اطفاء کند وصل التهاب این تمنّا را
بدان حدّ جلوه گر شد چهرۀ بی تایت ، ای مهوش!
که خلقی هـم نمیجوید برای چون تویی ، تا را
در این دنیا، چه جایی بهتر از دل ، میتوان یابی؟
بیا تا وا کنم در دل ، برایت ای صنم! جا را
طریق عقل کی باشد؟ یک عمری کام دل جستن
فقط رخصت به این عاشق بده ، امروز و فردا را
قدت از بس که چون سرو است! مجبورم که گهگاهی
برای بوسه بر لبهات ، بالا آورم پا را
دلم خواهد که رویت را کنی وا، تا شهاب آسا
به چشم خود ببینم ، لحظهای پنهان و پیدا را
شهاب نجف آبادی
مرداد ماه 1371
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و شورانگیز بود
عاشقانه و عارفانه