يکشنبه ۲ دی
ارغوان شعری از حسن رسولی
از دفتر رسولی در حسن نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۰۵ شماره ثبت ۹۲۸۸۴
بازدید : ۲۰۴ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب حسن رسولی
|
ارغوان
هر صبح
نور بیدارم می کند
جامی از چای می+نوشم
مست می کنم
ارغوان بدست
راه می افتم
لخته های خون را می بینم
در خیابان
و کسی نمی بیند
گویی همه خواب می بینند
حتی ارغوان در دستم را
شاید بیداری و نور
با تاریکی و خواب
در جنگ است
اما
صبح که به مهمانی من می+آید
و بر من ارغوان نور می+پاشد
در و دیوار زمزمه وار می+گوید
شب زنده داران بیداران
مستحق دیدن یارند
ارغوانند ارغوان
گویی ارغوان از لخته های خون بیداری
به صبح آزادی رسیده است
وقت چیدن این میوه ی عشق
رقص است
در این اثنا
صبر همدست جهل است
و توکل حلقه شیطان
وقتی جان ارغوان هست
و شما که می بینی
می خوانی
لخته های نور را
دیگر
توکل زجه های کفر است
برخیز
دیگر صبح ست...
|
نقدها و نظرات
|
درودها و سپاس بزرگوار❤️🙏❤️ | |
|
درودها و سپاس بزرگوار💗🙏❤️ | |
|
درودها و ارادت بزرگوار🙏❤️ممنون حضرتعالی لطف دارید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و امید بخش بود
مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد