يکشنبه ۴ آذر
شوخی شعری از بهمن بیدقی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ ۰۸:۲۲ شماره ثبت ۹۲۸۶۸
بازدید : ۲۲۶ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب بهمن بیدقی
|
شوخی
چهره ی مسحورکننده اش
دلم را به بازی گرفت
دلم التماس میکرد که بمانَد
ولی او این التماس مرا ،
به شوخی گرفت
قدم های دلبرانه اش
با دلم کاری کرد ،
که یادم رفت نفَس بکشم
نفَس ام گرفت
بیدار بودم که دلم خدا خدا میکرد ،
که همیشه مالِ من باشد
ولی او این عبادت مرا ،
بازهم به شوخی گرفت
همه رؤیای شادکننده اش
همین چند لحظه ماندن بود
انگار دنیا ،
بازهم مرا به شوخی گرفت
رفتم با ولعی خوابیدم
تا لااقل درخواب ببینم اش
دلم خدا خدا میکرد ،
این شوخی جدی شود
آمدنش را درخواب دیدم
داشتن اش برایم بسانِ داشتنِ یک دنیا، دنیا بود
برایم آرزو شده بود
ولی با رفتنش وقتی ازخواب پریدم
دیدم :
رؤیا هم مرا به شوخی گرفت
بهمن بیدقی 99/3/27
|
نقدها و نظرات
|
باسلام و درودبیکران استاد بزرگوار تشکرمیکنم از نگاه و روحیه ی هنرمندانه تان درپناه حق | |
|
باسلام وعرض احترام بزرگوار سپاسگزارم ازنظر لطفتان زنده باشید و همیشه سرزنده | |
|
باسلام و درودبیکران استاد بزرگوار تشکرمیکنم محبت بی پایان و همچنین بداهه ی زیبایتان درپناه حق | |
|
با سلام و عرض ادب بزرگوار تشکر میکنم از الطاف شما محبت دارید | |
|
با سلام و عرض ادب بزرگوار تشکر میکنم از الطاف شما محبت دارید شاد باشید | |
|
با سلام و عرض ادب بزرگوار تشکر میکنم از الطاف شما محبت دارید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بار دیگر خواندم سروده زیبایتان را وبهره بردم از این رویای بتصویر کشیده🌷
در پناه خدا 🌷
ایام بکام 🌷