جمعه ۲۳ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
کوتََه سفری به زادگاهم کردم اسبابِ شرر به دل فراهم کردم
با چشمِ دلم گذشته ها را دیدم آن دلکده را غرقِ نگاهم کردم
در کوچۀ خاطراتِ خود چرخیدم یادی ز عزیزانِ چو ماهم کردم
یک شاخه گل از باغ پدر برچیدم این عایده را پشت و پناهم کردم
یک مشت ز خاکِ حرمِ مادر را داروی دل و توشۀ راهم کردم
بارانِ گذشته بر سرم جاری شد احساس سرور و گریه باهم کردم
دلگیر ز رخسار وطن گردیدم شرم از شرفِ روی سیاهم کردم
بی رنگیِ آن خانۀ اجدادی را با جوهرِ دل به رنگِ آهم کردم
در کنجِ هوای کودکی وارفتم صرفِ نظر از وِجهه و جاهم کردم
با پیروی از حِس رها از نخوت هرکارِ نکو به دلبخواهم کردم
مستانه ز اعماقِ وجودم خنده برصورتم وکفش وکلاهم کردم
وقتی که برون آمدم از آن رؤیا تجدیدِ نظر به راه و چاهم کردم
در دفترِ خاطرات از سر رفته در چشم و دلِ زیاده خواهم کردم
دیدم که نشد خرجِ اهداف بلند عمری که تَبَه به اشتباهم کرد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و خاطره انگیز بود
آموزنده
دستمریزاد