سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 دی 1403
    28 جمادى الثانية 1446
      Saturday 28 Dec 2024

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۸ دی

        اعلام خطر

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۹ ۰۶:۴۵ شماره ثبت ۹۱۷۵۷
          بازدید : ۳۸۰   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        اعلام خطر
         
        روزگاری ، کابوسِ بی رحم
        قرابتی داشت مرا
        یک ناقوسِ بی غم
        حکایتی داشت مرا
        یک فانوسِ بی شمع
        شکایتی داشت مرا
         
        کابوس را به غربتی سوزاندم
        ناقوس را به خاطره پیوند زدم ،
        آن خاطره را سوزاندم
        فانوس را بجای شمع ،
        وحشیانه من سوزاندم
        انگار چنگیز شده بودم
        چنگیزمنش همه را سوزاندم
         
        از آزارهای کابوس ، به دل کینه داشتم
        از ناقوس، کینه نداشتم ولی ،
        سرمای خشکی را که ،
        گرمای پُرسوز و گدازِ اذان درآن نبود را
        به سینه داشتم
        محبتِ فانوس را، که دلش ازحضورِآتش میسوخت،
        ولی نمی گذاشت ، دلم از نبودِ آتش بسوزد
        همه ایده های داغ اش را ،
        برضد خود، می انگاشتم
         
        کابوس ، نمایشی بود
        از نشان دادنِ عاقبتِ یکعالمه ،
        رَویه های زشتِ زندگی ام
        ناقوس ، زنگ خطری بود
        از خبردارشدن از یکعالمه ،
        آتشِ آتش افروزانِ شرورِ ویلان، در زندگی ام
        فانوس ، پناهگاهِ شمعی بود
        تا که خاموش نشود نوردرمیان یکعالمه ،
        بادها و سیاهی ها و شک های لولیده ،
        در زندگی ام
         
        یه جورایی انگار، کابوس و ناقوس و فانوس
        بهم مرتبط بودند
        حال پشیمانم ،
        ازاینهمه شیوه‌ی چنگیزیِ خود
        در واقع من سه اعلام خطر را ،
        که هریک مرا ،
        از خطراتِ بد خبر میداد
        به خطا ،
        دشمن خود انگاشتم
         
        بهمن بیدقی 99/5/17
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۹:۵۰
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و پر معنی است
        آموزنده
        دستمریزاد خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۹:۵۵
        با سلام وعرض احترام استاد بزرگوار
        سپاس بیکران از نظر لطف شما
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        يکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۹:۵۰
        درود فراوان ادیب فرزانه جناب بیدقی عزیز وارجمند 🌷
        بسیار زیبا وقابل تامل 🌷
        دستمریزاد🌷
        در پناه حق 🌷
        ایام بکام 🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۹:۵۶
        با سلام وعرض احترام استاد بزرگوار
        سپاس بیکران از نظر لطف شما
        سپرده ی خدا
        ارسال پاسخ
        آرمان پرناک
        دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹ ۲۰:۲۸
        درودها بر شما جناب بیدقی بزرگوار
        بسیار زیبا قلم زدید
        پاینده باشید به مهر
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹ ۲۲:۲۰
        با سلام وعرض ارادت بزرگوار
        سپاسگزارم از نظر پرمهرتان
        درپناه خدا
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1