مهریه

آنکس که فقط مهرگرفت شرم ندارد
کاسب شده و  عاطفه گرم ندارد

آن دختر بیمار که با حیله وافسون
یک سنگ به سینه که دل نرم ندارد

در ذهن خود از دشمنی و کینه سپرده
هر روز عزا دارد و هیچ بزم ندارد

او فتنه بیگانه به احساس گرفته
بی خود شده وقدرت با جزم ندارد

گربخت سفید است نصیب دل عاشق
از عشق بری می شود و عزم ندارد

هرکس که بجز منفعت خود ندیده ست
در قلب پر از کینه بجز رزم ندارد

در آینه مهر و وفا جای حساب نیست
بی عاطفه شدجز به ازاین رسم ندارد

از حرص و طمع برق طلا داده فریبش
چون گربه کور بهر وفاچشم ندارد

فرقی نکند بخل به هر مرد و زنانه
 آدم که بخیل است بجزخشم ندارد

ح ‌. نوروزنیا
  آذر ۱۳۹۷