یه مینِ کُهنه ام، تو خاکِ نا اُمید
تو خَلوَتِ حِصارْ، جدالِ دو پلید
یه نقشه ی دقیق، به گنجِ قصّه هام
تو چَنگِ ریشه ی درختِ خُشکِ بید
یه میخِ خَم شُدم تو پایه های میز
که موریانه ای، تمومشُ جوید
یه روز یه دختری، شبیهِ قاصدک
با اَسبِ آرزو، به سوی من دوید.
گُلای لاله ی، رو خاکِ سبز من
چشاشُ برده بود، دلش رُ میکشید
تو خوابِ من ولی، یه موجِ انفجار
میُفته روی خاک، یه لاله ی شهید
همیشه آخرِ رویای هر شبم
یه قاصدک تو اَبرا میشه ناپدید
برای اینکه ما گذر کنیم از این
دَری که بَستنش با قفلِ بی کلید،
برای اینکه این نباشه قِصَّمون
خدا برای ما، یه لحظه آفرید
یه لحظه در اُفق، ترانه ای نوشت
بهارِ ما اَز اون، ترانه ها دمید
یه لحظه که خودت، نمونده خاطرِت
به قَعرِ خاطراتِ سَختمون خَزید
شبی که بی هوا دلم اَزت بُرید
که حرفِ رَفتنُ بازم اَزت شنید
ترانه ها مونُ دادی به دیگرون،
که پا بذاری روم، نبود اَزَت بعید
یه آسمونِ غم تو چشمِ واژه هام
ولی فقط نَرو به شعرِ من چکید
دلم چه ساده بود، گذاشتَمِت بری
کاری نداشت برام یه خواهشِ شدید
حالا که حرفتُ زدی و روحِ من،
تو جنگِ بی هدفْ شِقاوتُ چشید،
نبودی لحظه ای که زیر و رو شُدم
که قلبِ آهنیم برای تو تپید.
دیگه گُلای سرخ یه خاطِرَن فقط
رویای نازکی که از سرم پرید
می پُرسم و خبر نداره هیچکسی
تو رفتی و کسی بهارمُ ندید
برای من خزونْ بهارِ غصه هاست
که در نبودنت چه بی صدا رسید
حالا که فصل گُل گُلا رُ میکُشه
لبای سردِ بادْ لبِ گُلُ گَزید،
دلُ سپردمش به دستِ مِیْ فروش
شاید یه روز یکی اومد اونُ خرید
با پول خونه ای که آتیشش زدی
بیا بریم سفر یه خونه ی جدید
بیا بریم از این جهنّم سپید
از این گُلِستونی که باد گُلاشُ چید
بیا دوباره خیره شیم به آسمون
شاید بازم خدا، ترانه آفرید
بیا دوباره خیره شیم به آسمون
شاید بازم خدا، ترانه آفرید
بیا دوباره خیره شیم به آسمون
شاید بازم خدا، ترانه آفرید
درود بر شما خواننده گرامی
بابتِ اینکه کمی غمگین است، شرمنده ام. برسد روزگاری، که از خوابِ نیمه شب برخاستن و چشم بسته سرودِ شاد نوشتن داشته باشیم.
دلنشین و زیباست
دستمریزاد