عاشق صادق

 

 

یکی از باغبون  پرسید

کجاها میشه عاشق  دید ؟

کجاها میشه عاشق  شد

ولی حرف دروغ نشنید !

 

یکی از جاده ای پرسید

چرا باید زعشق ترسید ؟

چرا باید تحمل کرد

نباید عاشق و بوسید !

 

یکی بنشسته بر قایق

به دنبال ِ یکی عاشق

میدید عاشق ولی افسوس

ندید یک عاشق ِ صادق !

 

ز هر کوه و رهی بگذشت

میون جنگل ها گمگشت

سبد ها برد که گل چیند

ولی هرگز ندید یک دشت

 

به هر عاشق رسید بو کرد

به  هر درد و غمی خو کرد

چو دید دنیا پر از نقصه

به سبک دیگری رو کرد

 

یکی بنشسته بر قایق

به دنبال ِ یکی عاشق

میدید عاشق ولی افسوس

ندید  یک عاشق ِ صادق !

 

شراب  ِعشق " فرهنگه "  !

جهان بی عشق بیرنگه

تموم  ِعالم هستی

بدون ِ عشق در جنگه

 

بیا ای یار دل مستم

من اینجا عاشقت هستم

مرا اون جرعه کافی بود

که در عشق تو نشکستم

 

یکی بنشسته بر قایق

به دنبال ِ یکی عاشق

میدید عاشق ولی افسوس

ندید یک عاشق ِ صادق !