آنگاه که میجنگیدی تا اتش ناامنی را از ناموس وطن دور کنی و دست اجانب را از سر وطن کوتاه کنی
نمیدانیم کدامین ارزوهایت را در درون بقچه و اویزان بر دیوار کاه گلی خانه گزاشتی و رفتی
چند قطره از اشکهای مادران و خواهرانِ وطن را به دریای دلت روانه کردی تا در میان اتش جنگ تو را استوارتر کند؟
کدامین نگاه پر اضطراب مادران سرزمینت به تو اموخت که باید همچون دیواری عظیم در مقابل بیگانگان بایستی و زمینه ارامش امروزینمان را فراهم کنی ؟
سرمای زمستان را با کدام عشق اتشین به وطن تحمل میکردی ، گرسنگی کدام فرزندِ وطن تو را قادر به تحمل گرسنه بودن شبانه روزی در میدان جنگ می کرد؟
چه رازی بود که شما را درس عشق میداد؟ مگر نه خود اموزگار بودی تا بیاموزی؟مرحبا که درس عشق را بر تارک تقویم وطن حک کردی...
جهادِ تو برای امنیت امروزی ما همچون جهاد پیامبرانی چون ابراهیم خلیل تا امام غایبمان هست . اگر پاداش کار شما نزد خدا نبود بی تردید جهان باید از شما زمزمه می کرد تا تلاطم دریاها ارام گیرد. کوهها سر خم کنند و دشت ها در خود فرو روند. در مقابل عزم پر راسخ شما اسمان سر تعظیم فرود اورد.
کاش می شد برای نسل من از ارامش های عمیق و دائم در میان روزهای پر از خمپاره و تانکهایی بنویسید که نمیدانستی به کجا خواهند رسید ولی یقینا میدانستی راه تو ، راه حسین است که برای حق میجنگید
سرباز وطن ، تنت سلامت و لبخندت جاری
تقدیم به تمام رزمندگان عرصه عشق
تقدیم به دایی عزیزم فرض الله و محمد جعفرکارخانه و عموی عزیزم مبارز 13 ساله وطنم یارحسین خالقی نژاد و جناب محمد کارخانه
آموزگاران راه عشق
بسیار زیبا و شورانگیز بود
در وصف مدافعان جان بر کف این مرز و بوم
دستمریزاد
موفق باشید