دوشنبه ۳ دی
مهتاب من شعری از ایمان شاد
از دفتر مشق عاشقی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۱۴ شماره ثبت ۹۰۲۰۳
بازدید : ۵۶۸ | نظرات : ۲۸
|
آخرین اشعار ناب ایمان شاد
|
باز نام تو به یاد آمد و اشک منِ بیچاره غزل می خوانَد
یا که مهتابِ من از رخصت دیوانه غزل می خوانَد
.
هیچکس حرمت عُشاق در این شهر ندانست به جز
شمع سردی که به زعمِ غم پروانه غزل می خواند
.
از زمانی که به میخانه دل شعر تو را می خوانم
ساقی میکده با هیبتِ ویرانه غزل می خواند
.
دین و ایمان مرا برده ولی مذهب چشمان تو باز
با دلِ عاشقِ کافر شده، مستانه غزل می خواند
.
نازنینم؛ تو به جانِ قلمم شعر ثریایی و من
شهریاری که به لبخند تو شاهانه غزل می خواند
#ایمان_شاد
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاس گزارم از شما لطف شماست | |
|
ممنون از محبت شما | |
|
سپاس گزارم | |
|
سپاس دوست بزرگوارم | |
|
نظر لطف شماست | |
|
سپاس گزارم | |
|
سپاس از محبت شما استاد | |
|
سپاس استاد مهدوی بزرگوار | |
|
سپاس از محبت شما | |
|
سپاس گزارم زیبا نگاهید | |
|
سپاس گزارم جناب کیانی بزرگوار ممنون از محبت شما | |
|
سپاس گزارم | |
|
سلام جناب ابراهیمیان سپاس گزارم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شمع سردی که به زعمِ غم پروانه غزل می خواند
درودبرشما
زیبا قلم زدید