يکشنبه ۲ دی
( مناجات 2 ) قصیده حمدیه تقدیم به حضرت دوست شعری از سید علیرضا خوانساری(بیدل)
از دفتر دیوان بیدل نوع شعر
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ ۰۸:۲۱ شماره ثبت ۸۸۷۸
بازدید : ۳۴۷۸ | نظرات : ۱۴
|
دفاتر شعر سید علیرضا خوانساری(بیدل)
آخرین اشعار ناب سید علیرضا خوانساری(بیدل)
|
لا الاه الا هو
مهر و ماه اسمان شعر من نام تو بود
هفت اقلیم محبت سر به دامان تو بود
---
زهره را ناهید گویند و ونوس و دیگری
عشق تنها یک طریقت کو همان راه تو بود
---
ان بنات السبع هم افسانه و نقش و نگار
مشتری دارد زحل را , همرهم نام تو بود
---
لیلی و شیرین و عذرا , وامق و ان دیگری
من نه مجنون و قیسم , جان من پای تو بود
---
دل زما رفته کنون تیره همه جان و فسوس
هجر نی امید پاینده همه وصل تو بود
---
کس ز رحمت چون تو یک غمزه نکرد
نعشها گشته به افلاک همه سلسله زنار تو بود
---
هر دمی عاشق نو خاسته ای گشته به خاک
حرمت خاک به دو باد چو او یار تو بود
---
سوسن و یاسمن و زنبق و سنبل به جهان
ارمغانی است ز تو پیش رخ یار تو بود
---
این صفای دل ادم همه از لطف تو بود
ما همه صافی و دل اینه روی تو بود
---
در جهان نیست خبر از من و مای دگران
تو تجلی بنما کو همه اسباب تو بود
---
(( دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند ))
لطف تو گشت سبب شهره افاق تو بود
---
زانکه معراج همه اهل زمین سوی تو بود
در سفر باشد نیازی وانهم ان ذکر تو بود
---
همه تسبیح تو گویند نباتی و جماد و ثقلان
خود ندانست ولی گردش دل بهر تو بود
---
سر سپردیم به تو ما همه از روز الست
لیک ان فتنه ابلیس هم از رون تو بود
---
گفته های بشری زانکه زمینی باشد
جملگی عیب بوَد , حسن به اسماء تو بود
---
هر خرابی به جهان کار منی است
انهمه خوب و خرامی همه از کار تو بود
---
عشق را منظور و مقصد چون تو یی
دلبر و دلشیفته مشغله اش ذکر تو بود
---
فاش گویم شعرهایم همه از لطف تو بود
دُردی و اب حیاتم همه از سحر تو بود
---
چونکه حنانی و منانی و غفار الذنوب
سبحه شبهای تارم ذکر العفو تو بود
---
چون رحیمی و کریمی و ودود
ذو الجلالی هم ز اکرامت همه نام تو بود
---
دل فروزان و نگه مرصوص باید داشتن
جمله سرگردان به اسماء و سپس نعت تو بود
---
وارهانم ز خود و در همه احوال تو یارم میباش
خواستارم من کمال الانقطاعی و همه گاه , تو بود
---
روشنی بخش دل و دیده دل باش مدام
تا رسد دیده به جایی که همه نور تو بود
---
گر به کانسار شکوهت رسد این جانٍ فگار
جان معلق بر در قرب مقامات تو بود
---
عز قدس کبریایی گشته معراج حقیق
جنت الماوی سرای ان حبیبان تو بود
---
قلب ما از طین چو با عشقت عجین
خامه ی حٌبی بیامد اینهم از لطف تو بود
---
حمد گویم با سپاسی در نهایت شکر تو
بر فتوحی ما نیاز و بی نیازی را تو بود
---
بار الها کن فزون از لطف خود کشکول ما
من اجاب دعوتک در زمره یاران تو بود
---
از تجلی جلالت جمله مدهوشان همه
ان انا الحق گفته رفته بر دار قضا یار تو بود
---
بیدلی چون شعر حٌبی گفته بهر محبوب ازل
شاد گشته چونکه دل خمخانه حب تو بود
----------------------------------------
رون = امتحان
-------------------
ردی واب حیاتم همه از سحر تو بود
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.