سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        که نیست

        شعری از

        سید علی ساداتی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۳ شماره ثبت ۸۸۵۳۴
          بازدید : ۲۲۰   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید علی ساداتی

        میگذارم سر به روی پا و دامانی که نیست
        من گذشتم با تو از آنجا ،‌ خیابانی که نیست !

        یاد آن روزی که چترم را بگیرم بر سرت ،
        دست در دستان تو ، در زیر بارانی که نیست!

        مرهم این زخم کاری نیست جز دیدار تو
        باز هم درد فراق یار و درمانی که نیست !

        مانده ام تنها و میسوزم به داغ رفتنت ،
        رهگذر بسیار ، اما حیف ! انسانی که نیست.

        فاش میگویم که بوسیدم من آن لبهای سرخ
        در میان ما از این پس، چیز پنهانی که نیست!

        بت پرستم کرده ای با آن رخ چون آتشت
        من غزلها گفته ام در وصف چشمانی که نیست!

        انّنی آمنتُ بالشّیءٍ برغمٍ لمْ أرَه !
        باورت دارم بدان نیروی ایمانی که نیست!

        گفتمت مهر تو باشد جاودان در جان من،
        مانده ام من بر سر آن عهد و پیمانی که نیست !

        گفته بودی صبر کن ، بگذار دندان بر جگر
        لحظه ی وصل آمد و‌ افسوس ! دندانی که نیست !

        گرچه بستی عهد عشق و گفته ای عاشق شدی
        عشق بازی مرد میخواهد ! به آسانی که نیست!

        در صراط وصل ، جان ، هرگز ندارد قیمتی
        جان من ارزانی معشوق و جانانی که نیست!

        هست تنها حاصل آن مهر بی پایان من ،
        یک دل شیدای پرآشوب و سامانی که نیست!

        گرچه پایان سخن آمد ولی سید علی !
        بهر این طبع درفشان تو پایانی که نیست!
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۰۳
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۴۲
        شاعر گرامی
        شعرزیبایی بود
        همیشه سرافراز باشید
        درود بیکران
        خندانک خندانک خندانک
        سید علی ساداتی
        سید علی ساداتی
        يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۴۹
        تندرست باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        اصغر ناظمی
        دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹ ۱۶:۰۷
        سلام
        عالی ست
        سید علی ساداتی
        سید علی ساداتی
        يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۴۹
        درود و سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        فریبا غضنفری  (آرام)
        دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۴۲
        جناب سید علی بسیار زیبا بود
        درودتان 🌹🌹🌹
        سید علی ساداتی
        سید علی ساداتی
        يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۴۹
        درود . لطف شماست خندانک
        ارسال پاسخ
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۵۷
        خندانک خندانک زیبا بود خندانک خندانک
        لایک شد شعرتون👍🌹
        سید علی ساداتی
        سید علی ساداتی
        يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۴۹
        سپاسگزار خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6