« دشمن قوي »
اي مَست خود پسند، تو دل بر كه بسته اي
داري طمع بر آنكه، تو عهدت شكسته اي
در طول عمر خود، تو نكردي اطاعتش
فكرت يقين بُوَد ،كه زِ عهدش بِـرسته اي
جانا از آن زمان ، كه زِ مادر بـيامدي
دل بر زمام1 و زينت دنيا ، تو بسته اي
اين باغ دائماً چو تويي را بـپرورد
آورد عده اي و برون كرد دسته اي
باغي كه آبيارت را به ابر و باد ها است
در كشتـزار باغ ، به مانند هسته اي
باغي كه ميوه اش زِ خودش تربيت شود
با باغبان بگو ، به چه نظميش بسته اي
اي خانمان2خراب،گو منزلت كجا است
جاي تو نيست ،اينكه در اينجا نشسته اي
دنيا كه دشمنـي است، قوي بر من و شما
دل بر نجات خويش ، به دشمن بِـبسته اي
اي شخص هوشيار، تو خوابي به وقت كار
بيدار شو زِ خواب ، به دنيا چه جسته اي
جانا نظر بكن ، زِ چه مركز بيامدي
عهدي كه بسته شد،تو در اينجا شكسته اي
سيمرغ اوج3 باشي در راه معرفـت
از شوق دانه، بال و پَر خود شكسته اي
روز ازل ، كه عالميان را صدا زدنـد
قالو بلي4 بگفته يكي زِ نداي دسته اي
اي شاهباز راه سعادت ،چه شد كه تو
در نيمه راه مانده به پايي شكسته اي
خود اي حسن،نصيحت جانان به گوش كن
گر گوش جان به صحبت جانان تو بسته اي
٭٭٭
1- مهار – اختيار 2- ميهن – وطن 3- بالا- علو 4- گفتند بلي (روز الست )
حسن مصطفایی دهنوی