سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        دشنه

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۷ تير ۱۳۹۹ ۲۳:۱۹ شماره ثبت ۸۷۹۰۳
          بازدید : ۳۹۴   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        دشنه
         
        دشنه ، تشنه ی خون بود
        گرفتنِ جان می خواست
        همه دشمنی اش چون خفاش
        شاهرگی ،
        پُرشده ازخون می خواست
         
        لات و لوتِ خیابان‌ها بود
        مردم آزاری را ،
        همچو آئینی مرسوم شده ،
        ز ابلیسِ پُر آزار می خواست
        همه ولگردی اش به خیابانِ جُرم وجنایت ،
        جسدی مانده بروی دستِ انسان می خواست
         
        یکباره کلانتری ، ز ناکجا پیدا شد
        کلانتر،
        کلان تر ازدشنه  می اندیشید
        دشنه را گرفت و پرت کرد ،
        به پشتِ میله های حبس
        مأمورِقانونی بود که شهر را ،
        پُر از قانون می خواست
        روی سینه اش ستاره ای برق میزد
        او یک آسمان نورِستاره را ،
        بهرِ آن شهر می خواست
        اوحکمِ اعدام را ،
        بهرِ خنجر می خواست
         
        دشنه را انداختند به کوره ای از آتش
        دشنه سوخت درمیان حرارت ،
        آب شد درآتش
        دلِ خسران زده ی دشنه که به جهنم میرفت ،
        از خدا ،
        بازگشت دوباره ای را به عالمِ قبل ،
        ز بهر جبران میخواست
         
        ازخدا تبدیل شدن به زینتی ،
        سربراه و صبور،
        همچو گلدانی به روی طاقچه
        پُرشده از،
        صفای گُلها می خواست
         
        گرچه می دانست ،
        تحقق نمی یابد هیچگاه این رؤیا
        ولی دلِ خسران زده اش ،
        تا ابد این را میخواست
         
        بهمن بیدقی 99/3/30
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۹ تير ۱۳۹۹ ۰۸:۵۳
        بسیار زیبا و شورانگیز بود
        موثر و پر معنی
        دستمریزاد خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۲۹ تير ۱۳۹۹ ۰۸:۵۹
        باسلام و عرض ادب بزرگوار
        ممنونم از نظر پر از مهر و محبتتان
        لطف دارید
        ارسال پاسخ
        مهرداد صالحی گل افشانی (مهراوی)
        يکشنبه ۲۹ تير ۱۳۹۹ ۱۱:۴۵
        درود بر شما خندانک ⁦👍🏼⁩💐
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۲۹ تير ۱۳۹۹ ۱۱:۵۶
        باسلام و عرض ادب بزرگوار
        سپاس
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۲۹ تير ۱۳۹۹ ۱۲:۳۷
        با سلام وارادت
        استاد بزرگوار
        از اندیشه ناب برخوردارشدم
        سرشا از احساس زیبایی است
        درودفراوان برشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۲۹ تير ۱۳۹۹ ۱۴:۲۹
        باسلام وعرض ادب استاد بزرگوار
        سپاس از نظر پر مهرتان
        لطف دارید
        ارسال پاسخ
        زینب بویری (خزان)
        دوشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۹ ۲۰:۵۶
        درود بر شما زیبا بود خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۳۱ تير ۱۳۹۹ ۰۴:۴۳
        باسلام و عرض ادب بزرگوار
        ممنونم از نظر پر از مهر و محبتتان
        لطف دارید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2