سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        زندگی

        شعری از

        مهدی تاپدوقی

        از دفتر اسمش زندگی‌ست نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۹ ۱۶:۴۷ شماره ثبت ۸۷۸۵۵
          بازدید : ۳۰۴   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی تاپدوقی
        آخرین اشعار ناب مهدی تاپدوقی

        شب بود گرگ زوزه می‌کشید
        جغد آواز تنهایی سر میداد
        کلاغ در حال تمرین راه رفتن کبک بود
        و کبک سر خود در برف کرده بود
        تا از نگاه دیگران در امان باشد
        تا از قضاوت دیگران در امان باشد
        اما غافل از آنکه
        مرغان به ما تحت کبک که بیرون
        از برف بود می‌خندیدند و ریسه میرفتند
        و این بود زندگی
        زندگی که تعداد معدودی از آن فراری
        و بسیاری دیگر دنبال همان تعداد معدود
        برای مسخره کردن عقاید و باورهایشان 
        و مرگ 
        مرگی که پس از آن در زندگی دوباره قدم خواهی گذاشت
        با شکل و شمایل دیگر 
        با عشق و علاقه ای دیگر
        و کاش به یاد داشته باشی که 
        قبل از آن در کجا بودی 
        و در کجا کشتی 
        و در کجا کشته شدی
        و کاش انسان های که عذابشان
        .دادی عذابت بدهند
        عذابی که حق توست
        عذابی که از کشتار به دست آوردی
        و کاش آدم شوی 
        و کاش آدم کشی 
        و کاش آدم بکشدت 
        و کاش 
        و کاش
        وکاش
        کاش های که همیشه سر دادند 
        همیشه سر خواهند
        و این زیباست
        زیبایی که در آن 
        خون خفته است 
        و کبک 
        سر خود را از برف بیرون آورد 
        زیرا در زیر برف 
        خانه‌ی موش کوری بود
        اما مرغان 
        آنان که فکر کردند کبک
        سر خود را از برف برای
        خنده های آن بیرون آورد 
        به خود می بالیدند
        و دست تکان می دادند
        اینک کلاغ
        کلاغی که راه رفتن کبک را حفظ بود
        اما 
        پرواز خود را فراموش 
        جغد 
        جغد بی آواز اما جفت 
        جغد نگران جفت 
        جغد کنار جفت 
        جغد برای جفت
        و گرگ 
        گرگ از زوزه های طولانی در ظلمت خسته 
        با چشم باز و بسته
        خفته 
        حال صبح شد 
        شب بخیر 
         
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۸ تير ۱۳۹۹ ۰۹:۰۵
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        مهرداد صالحی گل افشانی (مهراوی)
        شنبه ۲۸ تير ۱۳۹۹ ۰۸:۳۰
        خندانک خندانک
        درود بر شما💐
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۲۸ تير ۱۳۹۹ ۰۹:۲۵
        بردل ما نشست
        همیشه سرافراز باشید
        درود بیکران
        خندانک خندانک خندانک
        اصغر ناظمی
        شنبه ۲۸ تير ۱۳۹۹ ۱۲:۰۰
        سلام
        ودرود
        علی پورحبیبی
        شنبه ۲۸ تير ۱۳۹۹ ۱۵:۴۶
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0