شنبه ۳ آذر
|
دفاتر شعر کوروش فلاح نژاد (رِند)
آخرین اشعار ناب کوروش فلاح نژاد (رِند)
|
.
در تاریکیِ گور خفته
رویاهای رها شده در باد
در سرازیری مرگ می لغزد
روزگار بی رحم نامراد
بسان برگهای زردِ بازیچه ی نسیم
دور میشوم با غمهای بی حاصلم از یاد
.
پیچیده ام به امیدهای واهی ام
به تو
به گریه ها
به تار تار موهایت
به سوی ابدیت راهی ام
با لبخند های یخ زده
پیدا می شوم در جستجو هایت
می خندم هنوز اما این خنده نیست
کسی که با تو بمیرد بازنده نیست
رها باید شد از این تباه بی پایان
هر کسی که نبض دارد زنده نیست
.
مرا نگه دار در یادت
نگه دار در شگفتی ام از موهای رها در بادت
مرا نگه دار در خنده های مُدامت
نگه دار برای روزهای ناتمامت
.
این زمستان سیاه است
همه چیز تمام شده ناگهان
امیدها از دست رفت در طوفان
مرا ببین با چشم های بسته ام
مرا که دست از زندگی شسته ام
مرا که دورتر میشوم هر لحظه
که رها شده ام از زندگی هرزه
مرا که تن به جاده سپرده ام
مرا می برند به کهکشان های مست
امشب به مهمانی مرگ می روم
فارغ از هر چه درد و هر چه هست
تنها مرگ است که مُطلق است
مرا ببین که در بُعدها مُعلق است
.
خالی ام
خالی از قلب
خالی از تن
خالی از من
وقتی هم آغوش مرگ میشوم
هیچم و همه چیزم
ابر می شوم
باد و باران و تگرگ میشوم
موج و توفان و رعد میشوم
در جهانت فرو می ریزم
بارش شکوهمند برف میشوم
آبم و شکل ظرف میشوم
گاه سطحی گاه ژرف میشوم
زیاد می شوم کم میشوم
هر چه خواستم میشوم
.
وارونه ی پندارها اینجا سرد نیست
مرگ هست اما درد نیست
گمان نکن از تو دورم
گاهی روی پیشانی ات عرق میشوم
یادداشت ات روی یک ورق میشوم
شرم دروغ های ناشی ات میشوم
آب آبرنگ نقاشی ات میشوم
گاه غورت دادن حرفت میشوم
نگاه خیره به برفت میشوم
تماشاگرِ تمرین رقصت میشوم
سیب گفتن های توی عکست میشوم
لذت های پنهانی ات میشوم
چینِ روی پیشانی ات میشوم
گاهی چون ترانه روی لب هایت تکرار میشوم
پشت چراغ قرمزهایت کودک کار میشوم
در کافه ها با تو دیدار میشوم
ترکیب بوی ادکلن و الکل و سیگار میشوم
گمان نکن از تو دورم
در خستگی هایت خواب میشوم
توی خواب هایت بیدار میشوم
در منظر چشمانت درختان سپیدار میشوم
.
مرا غرق کنید در مرگم
مرا ببینید در کبوترها
مرا که بی جان و بی رنگم
مرا بشورید در شراب ها
مرا دفن کنید میان صنوبرها
مرا مست کنید در کتاب ها
مرا بسپارید به دندان گرگها
مرا بیفکنید در دریا
مرا رها سازید از خرافات
از حوری ها و پری ها
از تعلق به خزعبلات
مرا با رقص به زمین بسپارید
مرا کنار مادرم بگذارید
به آرامش جاودانه ی آغوشش اطمینان دارم
تنها مرگ است که به آن ایمان دارم
کوروش فلاح نژاد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.