سوژه ی شعرهای توست این دلِ بیقرارِ من ...
حاشیه سازِ کاغذت حالِ مِدادسارِ من ...
تَراشِ روزگار هِی تَبخوره برجانِ نحیف
می کِشَدَش می کُشَدَش تیزی سردرآرِ من
گاه نویسی غزل از رویشِ عشقش و گَهی
وَرق مُچاله سازی از قافیه ی ندارِ من ...
لحظه ای از رباعیِ فَناش دم به دم به خط ...
حول و وَلای قلم ات همره و همقطارِ من
هیچ نشد ثَبات بین این قدَمِ سیاه فال
تفالی بزن برین بختِ ضررشمارِ من ...
باز بِکَن ز دفترت ... لبان به تَهلیل گُشا
قلب و قلم سپار برخاکِ نفَس بَرارِ من
چون که رسی به آخرین برگه نویس مصرعش:
روزِ قلم تمام شد ... چو عمرِ بی بهارِ من
---------------------------------------------------------------
گاهی سکوت از تو و من فهمِ اعظم است
دانایی اش فزون تر از احساسِ آدم است
آن دم که بُغض راهِ گلو را گرفته سخت...
چشمانِ عشق فصیح تر از نای زمزم است
بیش از نَفَسِ ابرِبهاری زُلال و تَر....
تفسیرِ روشنِ شبِ مهتاب دَر غم است
در جامِ برکه آینگی را سُرایَد وُ ...
دائم تِلوتِلو خورَد ... حالَش چه دَرهَم است...
مست است نه ... فراقِ ازل بُرده هوشِ بَدر
سرگشته ی حولِ سیاهِ جهنّم است ...
گُم گَشت در شلوغیِ باد و فَغانِ مِه ...
تصویری از ( غریبیِ گُل ... آهِ شبنم) است ...
از خاک دور شو ... برو بالای کوه باش
ای ماه حُسنِ حجابَت چُنین مُسَلّم است
-------------------------------------------
حرف دل در دل بمانی بهتر است...
هستیِ عشق از تو بودن اثر است
بسیار زیبا و دلنشین بودند
موثر و پر معنی