تغییرِ دیدگاه
دیگر جز دلدار،
من چیزِی نمی بینم
چگونه است که حتی سیاهیِ شب را
همچو روز،
نورانی می بینم ؟
برای من ، اینهمه شادی
رنگ و بوی خدا گرفته
درمیان اینهمه غم ،
خدا را می بینم
دلواژه های غریبِ چند روز پیش،
همه آشنا شده اند
به مجلسِ پررفت و آمدِ عزا
صفای بهشت می بینم
دیدِ من تازگی ها چه مثبت شده است
از دیدنِ اینهمه هردمبیل
همه بی نظمیِ زلزله را ،
نظمی ز سوی خدا می بینم
انگارهمه شکستنِ سبو به پای لیلیِ عشق
تلنگری به من است
همه اینها را ، لطفی برای عشق وعاشقی
از سوی خدا می بینم
دیگرعذابها ،
همه خواستِ خدا شده اند
دیگر همه دردها را ،
مهرِخدا می بینم
نگاهم به این عالم ،
چه زیبا شده است ؟
دیدگاهِ افسرده ام را
تغییریافته می بینم
منفی های ذهنم ،
همه با هم درگیر شده است
نتیجه ی آنهمه منفی درمنفی را ،
ذهنیتی ، قشنگ و مثبت می بینم
من دیگر بدبین نیستم به دنیا
واقع نگری را پیشه کرده ام
من دیگر همه بدی ها را زِ خودم
خوبی ها را زِ خدا می بینم
بهمن بیدقی 99/4/6
بسیار زیبا و عارفانه بود
دستمریزاد