پریزادگانِ پری روی من
غزل های پیچیده هرسوی من
به هرباد.. لرزنده چون شاخ بید
لطیفانِ طبعِ غزل گوی من
غزالانِ درمانده در صیدغم
پس از من نشسته به هرانجمن
گهی مانده مستور و گه رازگو
غزل های پوشیده در رنجِ من
پس از من مرا یاد باغ آورید
به ذهنِ شب وماه و خواب آورید
به اردیبهشتانِ دلبندِ درخاطرم
غزل های روشن چو آب آورید
خزان دیدگان خزان سرگذشت
من ازاین شبِ تیره خواهم گذشت
بهاران درآغوش و من باشما
به بزم سحرگاه خواهم نشست
پریزادگان پری روی من
رمنده غزالان دلجوی من
فریبا نمایانِ شاعر گریز
معانی فروشانِ بدخوی من
خزانِ غمم را به سرآورید
به تیرِ غزل شعرِ تر آورید
سحرهرسحر بعد از این کوچ شب
غزل های چون بال و پر آورید
پریزادگان پری روی من
غزل رودِ نیلوی غم شویِ من
پس از من بهاران.. باهر نسیم
مراباخود آورده در کوی من
پراکنده درخلوتِ خانه ها
گذر کرده از دشتِ پروانه ها
سپرده مرا عاقبت بعدِ من
به پایانِ شیرینِ افسانه ها
...
آفرین به این طبع لطیف و به این ذوق سرشار
چقدر چهار پاره ی ( مریم سپید) اثر جاودانه ی رهی معیری برایم تداعی شد با مطلع
( عروس چمن مریمِ تابناک
که اورا به جز سادگی مایه نیست
گرو برده از نو عروسان خاک
نکو روی محتاج پیرایه نیست )
وچقدر من این چهار پاره را دوست دارم
و چقدر لطیف شما فرمودید
( پریزادگان پری روی من
رمنده غزالان دلجوی من
فریبا نمایانِ شاعر گریز
معانی فروشانِ بدخوی من)
گلستان ذوق تان همیشه بهاری باد
دست مریزاد