عقرب
ماه را ماهیتی شد ، قمردرعقرب
یکباره نمایان شد درشهر بدون پلیس
رژه ای تاریخی ، ازعقرب
نیش میزدند، دلِ شهید داده ی مردم را
ازهرطریق که میتوانستند
آنهمه سیلِ عقرب
عقربههای ساعت صف کشیدند ،
در اداره ی ثبت احوال
تا اسم شان را عوض کنند
چونکه دیگر اسم شان بد بود
با رفتارهای بیشرمانه ی موج های عقرب
بعضی ازعقربها هجوم آورده اند به ارتشاء و ربا
بعضی پولها را انبارمیکردند برای قبیله ی خود
مثل موشهای کثیفِ طلادوست ، هتاک های عقرب
نیش هایشان خیلی درد داشت ، مرگ آور بود
مخصوصاً برای خانواده های شهید
جوانشان را بیاد میآوردند ، که اخطارداده بود
ازهجومِ آتیِ یکعالمه عقرب
می گفتند شهیدان که :
مثل دریا همیشه موج زنید به تفکر
وگرنه باتلاق می شود آب راکد
خانه ای آرام و خوش ،
برای پشه های خون آشام و ، عقرب
همه در جشنِ غارتشان دعوت بودند
ازخفاش و کَنِه و پشه و کفتار و لاشخور وعقرب
گاه کالایی ضروری را احتکار می کردند
تا که بمکند به یاریِ خفاشان ، خون مردم را
گاه اِشغال میکرد، جای عقربه ی ضروری ساعت را
حرمسرادارِ ظاهرالصلاحی به ظاهر خروس ،
ولی به باطن عقرب
جانور، روزگارش را به ریا میگذرانْد اغلب
بعضی میگویند : نیش آنها ز کینه نیست
اقتضای طبیعت سودجوی اوست، طفلکی عقرب
ولی من میگویم :
چه فرق میکند کینه یا اقتضای طبیعتِ پَست
فعلاً زهرشان ، دارد می کُشد مردم را
دردسرهای اینهمه ولگرد درونِ شهری که ،
اینقدر زاد و ولد کرده اند باید دیگر خواند آنرا
شهرِعقرب
همه خادمانِ مردم دستشان درد نکند
همه دنبالِ سموم دفع آفات اند
تا از بین ببرند به ضرب شستِ اِمشی ای چیزی
همه هوای مسموم شده ی این شهررا
از وجودِ منحوسِ پُر ازتهوعِ اینهمه عقرب
ولی جسارتاً پند این پیرِسیه مو را هم گوش کنید
کارگر نیست اِمشی برشیوعِ بیماریِ مرردافکنِ عقرب
اگر واقعاً میخواهید که همه شان را بکُشید
به محاصره ی آتش درآورید تک تکشان را
دُمِ کج کرده شان نیش میزند خود را ،
" وقتی که راه فرار نیابد "
این عادتِ همیشگی اش است عقرب
بهمن بیدقی 99/3/28
بسیار زیبا و بجا بود
مبین مشکلات جامعه ما
دستمریزاد